65

381 105 62
                                    


🎗

لُکنت ،
فقط از کارماندنِ زبان نیست ؛
چشم ها هَم گاهی
روی یک چهره
گیر میکنند

ییبو:

با برخورد نفس های گرم شخصی لای گردنم، چشم هامو باز کردم و با خواب آلودگی به شخصی که خودشو توی بغلم گلوله کرده بود خیره شدم!

دستمو بالا آوردم و روی موهاش گذاشتم و با لبخندی که از دیدنش توی بغلم روی لبم نشسته بود موهاشو نوازش کردم،

جان تکونی به خودش داد و بیشتر از قبل توی بغلم جا گرفت،

بوسه ی روی موهای مشکی رنگش که سیاهیش رو از شب گرفته بود گذاشتم و به این فکر کردم که چقدر حس خوبیه که هر روز صبح با یه خرگوش دوست داشتنی توی بغلم شروع بشه!

لبخندم عمیق تر و حلقه ی دستهام دور بدن مردونه ی جان، محکم تر!

غرق حس لذتِ بودنِ جان کنارم بودم که شخصی توی سرم شروع به صحبت کرد "عه فکر کردی تا کی میتونی اینجوری گولش بزنی و بهش نگی که برادرش نیستی؟!... فکر کردی وقتی بفهمه برادرش نیستی باز هم اینجوری خودشو بهت میچسبونه؟! احمق بیدار شو... تو متعلق به این خانواده نیستی... تو شیائو ییبو نیستی... تو هیچکس نیستی..."

اون صدای لعنتی به حرف زدنش ادامه میداد و باعث هجوم تموم دردها و حس های منفی به قلبم شد، چشم هامو با درد بستم و توی سرم داد زدم:بسه بسههههههه.... تمومش کن لعنتییییی....

با تموم شدن اون صداهای ترسناک ، چشم های خیسمو باز کردم و با قلبی که فشرده شده بود و پر از حس های تلخ بود، به جان خیره شدم و از خودم پرسیدم :اگه جانو از دست بدم چی میشه؟!

همه ی سلولهای خاکستری مغزم رو به کار گرفتم تا بلکه جوابی برای سوالم پیدا کنم،اما هر چی بیشتر فکر میکردم به پوچی مطلق میرسیدم!

من بدون جان
شاید زنده باشم
نفس بکشم
غذا بخورم
راه برم
زندگی کنم
اما بدون اون زنده نیستم! یه کالبد بی روحم!
یه مرده ی متحرک که توی این دنیا  فقط داره اکسیژن هدر میده!

با تکون خوردن دوباره ی جان توی بغلم، سعی کردم افکارمو پس بزنم،

آروم از جان فاصله گرفتم و با برداشتن موبایل و هندزفریم، بدون کوچکترین صدایی از اتاق خارج شدم.

هنوز خورشید طلوع نکرده بود و جز تاریکی چیزی توی خونه دیده نمیشد!

روی پله ها نشستم و تکیمو به نرده های کنارش دادم!هندزفری رو به گوشم زدم و با پلی آهنگ چشم هامو بستم:

🔹J'ai mal🔹

J'étais seul, j'ai tant pleuré
تنها بودم، خیلی گریه کردم
Des nuits entières, bah j'men rappelle
کل شب ها، به خوبی یادم میاد
J'ai tant souffert, j'ai trop câblé
خیلی زجر کشیدم، خیلی سیم کشی کردم
Contre les murs, j'passais mes nerfs
رو به دیوار، اعصابم بهم ریخت
Alors ouais j'ai mal, quand j'repense à ça
پس درسته، دردناکه فکر کردن بهش
Et si tu m'regardes, tu verras qu'ça va pas
و اگه بهم نگاه کنی، میفهمی که خوب نیستم
Les larmes, qui coulent, font qu'je ne vois plus rien
اشک هایی که میریزند، باعث میشن دیگه چیزی نبینم
J'suis mal, je souffre, du coup j'me sens pas bien
حالم بده، رنج میبرم، احساس خوبی ندارم
J'ai froid, sans toi, je n'vois plus les étoiles
سردمه، بدون تو، دیگه ستاره ها رو نمیبینم
Tu sais, des fois
میدونی، بعضی وقتا
J'ai mal, à mon cœur
درد دارم، در قلبم
C'est tout noir, et j'ai peur
همه چیز تاریکه، و من میترسم
Mes pleurs faisaient qu'rythmer mes journées
اشکهام روز هامو نشونه گرفتند
Et j'me rappelle mes questions qui m'étouffaient
یاد سوالام میفتم که خفم میکنه
Tant d'fois j'me suis promis d'pas y penser
خیلی وقتا به خودم قول میدم که دربارش فکر نکنم
Mais c'est plus fort que moi j'peux pas m'arrêter
اما از من قوی تره، نمی تونم متوقفش کنم
Et y'a pas que ça, j'me suis relevé
فقط این نیست، بلند شدم
Mais je retombe car mon cœur est trop abîmé
اما افتادم چون قلبم خیلی داغون شد
Les larmes, qui coulent, font qu'je ne vois plus rien
اشکایی که میریزه، نمیذاره دیگه ببینم
J'suis mal, je souffre, du coup j'me sens pas bien
حالم بده، رنج میبرم، احساس خوبی ندارم
J'ai froid, sans toi, je n'vois plus les étoiles
سردمه، بدون تو, دیگه ستاره ها رو نمیبینم
Tu sais, des fois
تو میدونی، بعضی وقتا
J'ai mal, à mon cœur
درد دارم، در قلبم
C'est tout noir, et j'ai peur
همه جا تاریکه، و من میترسم
Comme d'habitude, j'suis solo à pleurer comme un débile
طبق معمول، من تنهام و مثل احمق ها گریه میکنم
J'ai des traces mon cœur indélébiles
تو قلبم خاطراتی دارم که محو نمیشن
J'men vais chercher le bonheur qui m'évite
دنبال شادی ای هستم که از من دوری می کنه
Vu qu'j'peux pas t'parler j'te crache ma haine dans tous mes titres
تا وقتی نتونم باهات حرف بزنم، همه تنفرم رو به سمتت روانه میکنم

برادر دوست داشتنی منWhere stories live. Discover now