〇🍂
ای محبوبام!
ای که از آن منی!
آن آتش [عشق] همچنان در من شعلهور است؛
در درونام هیچ چیزی خاموش نشده است؛
چیزی فراموش نشده است.
[چون] عشق من از عشق تو نیرو میگیرد [و] دوست داشته میشود
و تا وقتی زنده هستی
عشق من در دستان تو خواهد ماند بدون آنکه ترکام کنی.■شاعر: #پابلو_نرودا
×جان
÷این داره چی میگه؟
لبمو گاز گرفتم و شرمنده گفتم :متاسفم بچه ها... بخاطر اتفاقاتی که پشت سرهم افتادن، نتونستم زودتر بهتون بگم...
چان ابروی بالا داد و با لحنی که مشخص بود هنوز حرف هاشوان رو باور نکرده گفت:یعنی راست میگه؟سرکاری نیست و واقعا پسر داییته؟!
هاشوان که انگار بهش برخورده بود نگاه چپکی ای حوالش کرد و گفت:چرا باید دروغ بگم مستر؟!
چان با شرمندگی نگاهش کرد و گفت:متاسفم منظوری نداشتم
با لبخند رو به چان گفتم:چانی عزیزم سرفرصت همه چیو براتون تعریف میکنم
بک لبهاشو آویزون کرد و گفت:نمیخوام دیگه دوست ندارم جان جان
+بکهیون
÷مشترک مورد نظر قهر میباشد! لطفا هرچه زودتر برای نازکشی اقدام کنید!
با حرف بک همه زیر خنده زدن!
-مشترک مورد نظر غلط کرده
به عقب برگشتم و با لبخند به ییبو خیره شدم که لبخندی بهم زد و سمتم اومد! با جلو اومدن ییبو متوجه ی شخصی که پشت سرش بود شدم!
اون دختر چقدر آشنا بود... کجا دیده بودمش؟!...
±سلام
اره خودش بود! اون جو بود همون دختری که ییبو باهاش درارتباط بود!
~تو که گفتی داخل نمیای
سوالی به هاشوان نگاه کردم! یعنی جو با اون اومده بود و ربطی به ییبو نداشت؟!
جو لبخند کجی تحویلش داد و با دست به ییبو اشاره کرد و گفت:نمیشد دعوت همچین جیگری رو رد کنم که!!
با حرفش اخم هام شدیدا توی هم رفت! متوجه نمیشدم! با هاشوان اومده بود و با ییبو تیک میزد؟! این دیگه چه فاکی بود؟
÷حتما یه سر به دکتر خودتو نشون بده!
جو چشم هاشو ریز کرد و گفت:منظورت چیه؟!
بک سیبی از روی میز برداشت، سرشو سمت جو چرخوند و با لبخند گفت:اگه چشم هات رو باز کنی میبینی جیگر عزیزت همچین مالی هم نیست!
ییبو سمتش چرخید و با اخم گفت:بک ببند گالتو
بک لبخند عمیقی روی لبهای باریکش نشوند و گفت:شرمنده عشقم میخوام سیب بخورم
YOU ARE READING
برادر دوست داشتنی من
Fanfictionداستان حول دوتا داداش جذاب و خوشگل که بشدت به هم وابسته ان میگذره... 🚶♀️❤️💚 تیکه ای از پارت 20 فصل اول: "اون حرف میزد اما من انگار کر شده بودم فقط حرکت لبهاش رو میدیدم و چیزی نمیشنیدم خسته بودم زیاد فقط تونستم باصدای آرومی که خودمم بزور بشنوم بگ...