51.Miracle in December

6 1 0
                                    

نویسنده:Tania kh

وانشات کاپلی:کریسهو

ژانر:عاشقانه،امگاورس،امپرگ

‌وانشات درخواستی برای یکی از دوستان کریسهو شیپرم.خیلی هم ناراحت بود که چرا درخواستش زود انجام نشده😁عزیزم بخون و حالش رو ببر😘امیدوارم خوشت بیآد و اگه کم و کاستی داشت به بزرگی خودت ببخش❤


................................


بوسه‌ای به گردن امگا زد و اون روی توی بغلش کشید.بعد از یه رابطه‌ء داغ و شیرین،ریلکس کردن توی وان آب گرم واقعاً لذت بخش بود.چشمهاش رو بست و ناخواسته توی گذشته‌اش غرق شد.
10 سال از ازدواج کریس با امگای دوست داشتنیش میگذشت ولی اونها نتونسته بودن صاحب فرزند بشن.حدود 6 سال پیش بود که خانوادهء آلفاسالار کریس مخالفت‌هاشون رو کاملاً آشکارا با پسرشون شروع کردن ولی کریس کسی نبود که به این آسونی تسلیم بشه.


فلش بک


کریس ناامیدانه از مطب دکتر بیرون اومد.خودش از دکتر خواسته بود اگه مشکلی هست یواشکی باهاش درمیون بگذاره چون نمیخواست دل امگاش بشکنه.این چهارمین دکتری بود که این مدت عوض میکردن تا شاید نتیجه بگیرن ولی هربار جوابهای یکسان میشنیدن.دکتر بهشون گفته بود مشکل از امگاشه که نمیتونه ناتش رو درست بپذیره.اینطوری از پیش ناامید‌تر میشدن و آلفا شاهد روزبه‌روز افسرده‌تر شدن امگاش بود.

کریس نگاهی به چشمهای امیدوار امگای دوست داشتنیش انداخت.چطور میتونست اون نورِ رخشان رو بی‌فروغ کنه.آب دهانش رو غورت داد و دستش رو سمت امگا دراز کرد.
‌‌
"بلند شو بریم سوهو"

"دکتر چی گفت؟"
سوهو مضطرب چشمش رو به دهان آلفا دوخته بود.

"فعلاً بیا بریم خونه تا..."

"من رو نپیچون کریس.ازت پرسیدم دکتر چی گفت؟"
چهرهء جدی امگا راه رو برای بهونه تراشی می‌بست.کریس جواب نداد ولی سوهو جوابش رو گرفت.چشمهاش پر شد و سرش رو انداخت پایین.اون بی‌صدا شروع کرد به گریه.کریس میخواست چیزی بگه که موبایلش زنگ خورد.

"الو؟"

[....]
‌صدا از اون سمت خط به زور به گوش سوهو میرسید ولی اون کنجکاوی نکرد.کریس اگه دوست داشت خودش بعداً بهش میگفت.

"باشه پس با سوهو میآم"

[...]
‌سوهو دقیق نمیدونست شخص پشت خط چی گفت که کریس اخم کرد.

"نه مامان.گفتم که با سوهو میآم.هزار بار بهت این رو گفتم"

[....]

"این حرف آخرمه.مراقب خودت باش خدانگهدار"

کریس منتظر حرف دیگه‌ای نشد و قطع کرد.سمت سوهو چرخید و لبخند زد.دست سوهو رو گرفت و هردو سوار ماشین شدن ولی نگاه‌های غیر مستقیم امگا توی مسیر نشون میداد همچنان منتظر یه جوابه.
اون ماشین رو گوشه‌ای از خیابون نگه داشت و سمتش چرخید.

"مامان یه کم پیش زنگ زده بود.ازم میخواست برم خونه بهشون سر بزنم"

"خُب بریم دیگه.اینکه چیزی نیست"

"مسئله همینه سوهو.اونها فقط خواستن من تنهایی برم اونجا.از طرفی دوست ندارم ببرمت چون همیشه بهت زخم زبون میزنن"
کریس که ناراحتی سوهو رو دید سمتش خم شد و اون رو توی بغل خودش کشید.

"نبینم امگای شیرینم ناراحت باشه.من بدون عشقم هیچ‌جا نمیرم"
‌موهاش رو نوازش کرد و صورتش رو بوسید.سوهو خودش رو بیشتر توی آغوشش پهن کرد و فرومون آلفاش رو به ریه‌هاش کشید.
‌‌
"بیا باهمدیگه بریم خونه مامانت.اون حتماً دلش برای تو تنگ شده که بعد از 5 ماه زنگ زده"

"ولی هربار میریم مامان با حرفهاش دلت رو میشکنه.اون هربار موضوع بچه رو مطرح میکنه.تو هم هیچی بهش نمیگی و این دلم رو به درد میآره.من تحمل اشکهات رو ندارم"

"ایرادی نداره.بیا بریم مطمئنم از دیدنت خوشحال میشه.به هر حال اون مادرته"
سوهو لبهاش رو بوسید و برگشت به صندلیش.سوهو تا راضیش نمی‌کرد دست برنمیداشت.اینطوری بود که حالا کریس به اصرار امگاش سمت خونهء مادرش رانندگی میکرد.
‌با رسیدن به خونه والدین کریس،سوهو خوشحال پیاده شد.اون از اینکه داره برای آشتی دادن خانواده همسرش با کریس قدمی برمی‌داره خوشحال بود.

کریس جلوی آیفون رفت و زنگ در رو زد.در با صدای تق بلندی باز شد و سوهو ذوق زده پشت سر همسرش راه افتاد ولی خوشحالیش با ورود به خونه والدین کریس و دیدن افراد اونجا،نابود شد.

مادر و تموم خواهر و برادرهای کریس به همراه خانواده‌ء کیم اونجا بودن.بدتر از اون حضور‌ امگای مغرور یا همون مین‌جونگ بود.کریس هم شوکه بهشون نگاه میکرد.

"اوه پـ...پسرم.انتظار نداشتم وقتی دعوتت کردم بیآی،اون هم همراه این...امگا"
مادرش حرف آخر رو با دندونهای بهم چفت شده بیان کرد.یعنی اگه سوهو با همسرش نمیاومد هرگز متوجه این موضوع نمیشد.

"همسرم اسم داره مامان...سوهو"

"خیلی خُب باشه،همون سوهو.اتفاقاً خوب شد اومد.اینطوری نیاز نیست بعداً بهش توضیح بدی.ببین پسرم امشب خانواده کیم رو دعوت کردم و دختر خوشگلشون رو که قبلاً درباره‌اش بهت گفته بودم برات خواستگاری کردم"
مادر کریس گفت و براش مهم نبود این حرف چه آسیبی به امگای حساس روبروش میزنه.کریس از عصبانیت قرمز شد.درباره این دختر به همسرش نگفته بود ولی خبر نداشت اون دختر چندین بار به محل کار سوهو اومده بود و وقیحانه ازش میخواست پاش رو از زندگی اون و کریس بکشه بیرون!

You've reached the end of published parts.

⏰ Last updated: a day ago ⏰

Add this story to your Library to get notified about new parts!

EXO's OneshotsWhere stories live. Discover now