Part 6

1.9K 274 41
                                    


خب یکم گیج شده یودم ....یک که نه خیلی قبل از این که بتونم چیزی بگم نایل حرف زد


-ظهر بخیر خوبی؟


-آ..آره من این جا چیکار میکنم؟


با صدایی که از ته جا میومد پرسیدم...


نایل یهو داد زد


-ایول یوووهووووو عاشقتم جسی شرطو بردم یوهووو


شرط؟


ه:باشه بابا حالا به خاطره یه بستنی انقد زوق نکن!


سر من شرط بستن؟؟سرچیه من اخه؟!


-میشه بگید چیشده منم اینجا ادمم!


صدام دقیقا مثل مرغی بود که داره تخم میزاره اونقد جیغ بود که خودم حالم بهم خورد...فک کنم واسه گریه های دیشب باشه..


وقتی دیشب یادم افتاد بغضم گرفت...


لعنتی من نباید واسه ی اون دوتا گریه کنم...


هیچوقت نمیکنم ...اون دوتا دیگه واسه من تموم شدن ...


ن: هیچی بابا صب که هری اومد باهم حرفزدیم و وقتی من گفتم تورو اوردم خونه ی خودم اون گفت تو وقتی از خواب پاشی و ببینی جایی هستی که نمیشناسی صلیته بازی درمیاری و جیغ و داد منم گفتم تو هیچی نمیگی چون حالت دیشب خیلی بد بود


پریدم وسط حرفش رو کردم به هریو گفتم


چی من صلیته ام؟؟؟


ه:من نگفتم صلیته من گفتم یکمی دادوبیداد میکنی همین مگه نه نایل؟


ن:نه گفتی اون خیلی صلیته اس !


ه:از جلوچشام خفه شو نایل


ن:چی؟


ه:یعنی برو بیرون


ن:به توچه خونه خودمه


ه:وقتی میگم برو یعنی برو


Mistake Where stories live. Discover now