دوربینمو برداشتم والان توی ماشین نشستیم و هری با یه لبخند احمقانه به روبه روش زل زده و منم به لبخند احماقانه ش زل زدم ..خیلی دوست دارم بدونم دلیلش چیه ؟
وقتی متوجه نگاه من شد برگشت سمتموگفت:
چیه؟چرا زل زدی ؟
ابروهامو انداختم بالا و گفتم :
من به تو زل نزدم منظره انور قشنگ تر دارم از پنجرت بیرونو مببینم ..تازشم تو چرا مثل دیوونه ها داری لبخند میزنی؟اها میدونم چون داری منو میبیری اونجا خوشحالی....هیییییی روزگاااااارررر
هی روزگارو گفتمو نگاهمو به روبه رو انداختم برگشت به صورتم نگاه کردو گفت:
نه ...معلومه که نه..اصن لبخند من چه ربطی به بردن تو به اونجا داره؟همینجوری خوشالم !
خب ...اگه بخوام رو راست باشم ناراحت شدم ...خیلی ناراحت شدم ..چی میشد میگفت اره ...من احمقو باش که فکر کردم دیشب منو بوسید چون دوسم داشت...ولی الان که فکر میکنم میفهمم که بخاطر این بوده که دلش برام میسخته وگرنه اون که عشق قدیمیشو بخاطر من فراموش نمیکنه...
شونه هامو به منظور «اصن به من چه »انداختم بالا و و به منظره بیرون خیره شدم..وافعا اصن به من چه ؟!چرا فکر کردم دوسم داره ؟چرا احساس کردم بهش علاقه مند شدم؟!اصن من فقط جوگیر شدم اونم چون به بوسش حس متفاوتی داشتم ...حس متفاوتمم برای این بود که ..برای این بود که ...(هاها برای چی بود ؟د بگو دیگه 😕)...اها...ادم که فرق میکنه طرز و حس بوسشم فرق میکنه دیگه..نه؟ (خفه شو😑)
خفه شو ..این ضمیر ناخوداگاهم بود که بهم گفت و منم ازش اطاعت کردم(من بودم نه ضمیرت😅)
۱۵دقیقه تو سکوت سپری شد تا اینکه هری رادیو رو روشن کرد و اهنگ love will remember you از سلنا پلی شد و تا اخر همونو گوش دادیم که هری گفت
پنج دیقه دیگه میرسیم و اگه در جریانی خانوم کوچولو اینجا خارج از شهره
و یه نیشخند زد که چالس معلوم شد ...هه...فکر کرده من حوصله بحث کردن دارم
سرمو تکون دادم و اون ابروهاشو از تعجب داد بالا و شد۱۰دیقه که تقریبا مثل اینکه رسیده بودیم
توی راه هری بهم گفت که از وقتی بچه بوده تا الان هروقت احساس ناراحتی میکنه و یا اتفاق بدی براش میوفته ..برای اینکه ارامش بگیره میاد اینجا و من ارزو کردم کاش منم یدونه از این جاها پیدا میکردم....
چشمامو بستم ولی احساس کردم ماشین رفت توی جاده خاکی..
تا این که ماشین وایساد و هری گفت
رسیدیم
از ماشین پیاده شدم و ....واااااوو
اینجا خیلی چیزه یعنی میدونید اصن عالیه معرکس هیچ کلمه ای واقعا برای توصیف کردن اینجا وجود نداره ..هری خیلی ادم نابغه ایه که برای پروژه اینجا رو انتخاب کرده
به منظره اطراف یه نگاه سرتاسر انداختم و یه نفس عمیق کشیدم
هری که تمام این مذت نگاهش روی حرکات من بود بالاخره به حرف اومد
ه:اه شت لعنتی من باید عین فیلما چشاتو میگرفتم بعد ۱،۲،۳میگفتم دستامو بر میداشتم که یهویی ببینی سورپرایز شی !بعدشم تو منو بغل میکردی و میگفتی مرسی عشقم که اوردی منو اینجا..اه حیف
و قیافه ادمای ناراحتو به خودش گرفت
خندیدم و اونم خندید
ه:خب چطوره؟
و دستاشو بهم مالید
ج:خیلی خوبه واقعا به درد پروژمون میخوره..بالاخره اون کله پوکت به یه دردی خورد
گفتم و بهش یه لبخند بزرگ زدم ..
دختر احمق تو بهتره فراموشش کنی اینو ضمیر ناخوداگاهم گفت و من نیشمو بستم...جدیدا فعال شده یکی باید دهنشو ببنده(خودم میبندم عشقم تو حرص نخور😘😂)
ه:خب بیا انجامش بدیم
و ما شروع کردیم به ژستای مختلف عکس گرفتن ..البته جوری که صورتامون معلوم نشه
مثلا هری روبه روی دریاچه وایساد و عکسش روی اب افتاد و من از عکس رو ابش عکس گرفتم
یا مثلا من به زور هری موهامو که دم اسبی بسته بودمو باز کردم و رفتم تقریبا وسطای دریاچه وایسادم به پشت دوربین و هری ازم عکس گرفت
وو کلییییییی عکس دیگه که با ژستای مختلف انداختیم که همشون حرفه ای و هنری بودن (اعتماد به سقف 😑)
ساعت ۷:۳۰شده بود یعنی تقریبا ۵ساعت بود که اینجا بودیم و من به شددددتـــــــــ خسته بودم
ج:اووووف بسه دیگه خسته شدن بریم
ه:اره خوبه فقط بیا از خودمونم چند تا عکس بگیریم
اره جالبه استاد خوشش میاد
سرمو تکون دادم و اون رفت پایه دوربینو تنظیم کرد
ه:خب هر ژستی میگم انجام بده و لجبازی نکن چون منم خستم
یه چشم غره رفتم و گفتم
فعلا این تویی که داری غر میزنی اقای استایلز
خندید و سرشو تکون داد وگفت
خب ۲تا عکس میگیره که بینشون ۱۰ثانیه فاصلس
سزمو تکون دادم و اون ادامه داد
اولی میشینیم و پاهامون که تو اب معلوم نیس وتو سرتو میزاری رو شونه من
باز سرمو تکون دادم و نشستمو پاهامو گذاشتم تو اب واون دکمه رو زد ودوید پیش من
و من سرمو گذاشتم روشونش واون سرشو گذاست رو سر من و دستشو انداخت دور کمرم و...
چیک
عکس گرفته شد
۱۰ثانیه دیگه
سرمو بلندکردم و به چشمای لعنتیه جادوییش نگاه کردم
فاصله صورتمون فقط ۱سانتی متر بود
پرسیدم
خب بدو ژست بعدی ؟چیکار کنیم؟
به چشمام نگاه کردو با صدای بمش اروم گفت
نمیدونم تو بگو
و
چیک
چه عکس زیبایی واقعا...من و هری استایلز در قصد بوسیدن همین ۱۰ثانیه پیش یهویی !
وصبر کن ببینم...لعنتی من کی قلبم شروع کرد به تند زدن ؟؟
و نفسام چرا انقد نا منظمه؟
اوووففففف.....صورتمو اب زدم تا یکم بهتر شم
و کفشامو پوشیدم
ج:خب دیگه بسته بریم
هری نگام کردو یه نیشخند لعنتی زد و پایه رو برداشت گذاشت صندوق عقب و منم نشستم تو ماشین
هری سوار شد و راه افتادیم
الان که فکر میکنم میبینم خیلی گشنمه و به جز صبحونه هیجی نخوردم!
چشامو بستم و سرمو گذاشتم رو صندلیم ..که خوابم برد
******
ه:پاشو جسی ..جسییی ..پاشودخترخوب ..افرین
اینا صدای هری بود که میشنیدم چشامو با دستم مالیدمو گفتم
کجاییم
ه:اینجا مک دونالده و ساعت ۸:۴۵
پیاده شدم و رفتیم تو
و دوتا چیز برگر سفارش دادیم و داشتیم توی سکوت مطلق خوردیم که هری پرسید
خیلی خسته ای؟
ج:اره خیلیم خوابم میاد
ه:اوکی پس من تو رو میرسونم خونه برو استراحت کن و منم عکسا رو با دستگاهم چاپ میکنم فردا میارم
سرمو تکون دادم..واقعا حوصله حرف زدن ندارم فقط میخوام بخوابم
چیزبرگرارو خوردیم و هری پولشونو زورکی حساب کرد
******
ه:خبببب.....
ج:خوشگذشت
ه:اره حیلی
ج:فردا میبینمت
ه:اره فردا میبینمت
ج:کاری نداری
ه:نه فقط مرسی که اومدی تو اولین نفری بودی که اونجا رو بهش نشون دادم ...شب بخیر
لبخندی زدم بهش و گفتم
شب به خیر ..راستی یادت نره فردا دوربینمو بیاری
ه:اوکی ..خدافط
سرمو تکون دادم و پیاده شدم و رفتم سمت خونه
اون هموجا وایساد تا من درو باز کنم وقتی رفتم تو واسش دست تکون دادم و اونم دست تکون داد...
و درو بستم
چه روز خوبی بود به غیر از اونجایی که فهمیدم خریت کردم و فکر کردم هری دوسم داره...
رفتم تو تختم و بدون هیچ مشغله فکری ای ساعت گذاشتم و خوابیدم
*******************
اووووفففف خسته شدم
کاور چطوره؟
نظتون راجبه این قسمت چی بود؟
و جی پی رو میزنم و لینکشو بهتون میدم
فقط به نظزتون اسمش چی باشه ..به نظر من bad lovers!
شمام نظرتونو بگید هر چندتا که خواستید و من یکیشو که خیلیخوب بود انتخاب میکنم
مرسی که هستین و میخونین😘❤️
خیلـــــــــــــــــــــــــــــــی دوستون دارم❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
![](https://img.wattpad.com/cover/37908799-288-k981719.jpg)