part 35

1.1K 118 11
                                    

part35
دلم لرزید وقتی منو تهدید کرد ...من نمیدونم چرا ولی هم ازین مرد میترسم هم ازش متنفرم
تمام جرعتمو جمع کردم که بگم چه غلطی میخواد بکنه اگه بهش اون کمک لعنتی ای رو که میخواد نکنم ...اما وقتی نگاهم به لوک افتاد پشیمون شدم...اون با نگاه پر از التماسش انگشتشو به نشونه هیچی نگو گذاشت رو لبش ...
منم برای اولین بار کله شق بازی در نیاوردم و قبول کردم ...
به ویلسون نگاه کردم وبا صدای ارومی  گفتم :
چه کمکی از دست من برمی آد؟
لبخندی از سر رضایت روی لباش نشست و شروع کرد به حرف زدن :
خب اینطور که معلومه طرفدارای ما خیلی کنجکاو شدن بدونن اون دختری که توی کلاب بود و لوک دستشو گرفت و دم گوشش چیزی زمزمه کرد کی بوده ؟!کی بوده که لوک انقد بهش نزدیک شده!
ج :خب...؟
و:من خیلی وقت بود که این تصمیمو گرفته بودم که برای لوک یه دوست دختر ...اوه ببخشید معذرت میخوام ...یه دوست دختر تقلبی بگیرم ...اما نمیدونستم کی!

دوست دختر تقلبی ...
دوست دختر تقلبی ...
دوست دختر تقلبی ...
این کلمه ها همش توی ذهنم تکرار میشد ..اما من نمیتونستم هیچ احساسی رو به زبون بیارم پس به ادامه ی حرفاش گوش دادم...
و:اما حالا که تو پیدا شدی این کار و برای من راحت تر کردی ...و من برای معروف تر شدن پسرا و روی اولین صفحه مجله بودنشون نقشه ی عالی ای کشیدم که خیلی سادس ولی خیلی کمکمون میکنه
سرمو تکون دادم تا ادامه بده وتمام این مدت سنگینی نگاه لوک رو میتونستم رو خودم حس کنم...
و:ببین تو فردا شب میری خونه لوک...به عنوان یه قرار ..ومن عکاسمو میفرستم تا از تو جوری عکس بگیرن که قیافت معلوم نشه...یه بارم لوک می اد خونه ی تو ...یعنی توی این یک هفته شما دوبار همو میبینین و من عکسایی که از شما توی این دو قرار دارمو پخش میکنم ...تا همه کنجکاو فهمیدن اینکه دوست دختر لوک همینگز  کیه بشن ...و وقتی این مسئله بیشتر کش می اد که لوک جمعه توی مصاحبه اش با مجله هالیوود نیوز وقتی راجبه تو ازش پرسیدن ..که حتما میپرسن بگه که دوست دختر داره و میخواد اونو روز مراسم AMA به همه نشون بده ...و بوووومممم زوج خوشبخت یعنی لوک وجسیکا روز یکشنبه روی ردکارپت همه رو شگفت زده میکنن...
اون نقشه ی به اصطلاح بی نظیرشو برام تعریف کرد ...وبرای قسمت اخرش کلی ذوق نشون داد!
هردو منتظر عکس العمل من بودن و من تنها کاری که کردم این بود که سرمو تکون دادم و پرسیدم:
همین؟
و:خب همین که این خلاصه ی ماجرا بود...توی این چند وقت تو سرکار نمیری و نگران نباش من با رئیست صحبت میکنم که اخراجت نکنه ...و من به تو حقوق خوبیم میدم ....پس نگران هیچی نباش....این به نفعته ...
در رابطه با لوک هم چیزی نیس اونطور که آدمام به من خبر رسوندن بوش میاد که اون از تو خوشش میاد چون من فهمیدم که بهت شماره داده!
لوک که تمام این مدت به من خیره شده بود سرشو انداخت پایین و دستشو رو صورتش کشید و دیگه به من نگاه نکرد...هه حتما خجالت کشیده
ویلسون شماره ی تلفن و رمز و آیدیه تمام صفحه های اجتماعیمو گرفت ،اون به من و لوک یا برنامه راجبه همهی قرارایی که باید اتفاق بیوفته داد و بعد از امضا کردن قراردادی که به من داد ...منو راهیه خونه کردتا برم و به بدبختیایی که تازه داشتن شروع میشدن فکر کنم ...به همین سادگی...
luke ba jessy ya harry ba jessy???
va in k ajale nknid bache ha hme chi taze dare shuru mishe 😐❤️😂
nzr?:)

Mistake Onde histórias criam vida. Descubra agora