part45
روز کسل کننده ای بود زک...
این و روبه زک گفتم تا ببینم هنوز تصمیم به حرف زدن با هام گرفته یا نه ...مثل اینکه همچین قصدی نداره....
اون با من حرف نمیزنه و میگه باید بهش میگفتم که با لوک دوست شدم ..
پاشدم رفتم جلوش وایسادم...
ج:زک ...زک ...زک یه لحظه بهم نگاه کن..
بالاخره سرشو اورد بالا و دست به سینه وایساد و بهم نگاه کرد
ز:بله خانم ادوارد
چشم غره ای رفتم و بغلش کردم...اول حرکتی نکرد ولی بعد ۲۰ثانیه اونم بغلم کرد...
ج:ببخشید ...ولی باور کن اونقدر سرم شلوغ بود که نتونستم به کسی چیزی بگم ..حتی اینا..
ز:من با این کارت حس کردم تو من رو جزو دوستات نمیدونی جسی..این خیلی حس بدی بود...
ج:خفه شو زک ..تو اولین دوستم اینجا بودی ..هیچ وقت همچین فکری نکن...
لبخندی بهم زد...
ج:حالا منو بخشیدی ؟
گفتم و لبامو اوردم پایین!
ز:خیلی خب این لوس بازیا بسه ...پاشو وسایلتو جمع کن برو خونتون!
گفت و سعی کرد لبخندشو پنهون کنه
ج:اول بگو بخشیدی یانه ؟
ز:آره آره بخشیدم...پاشو حالا
خندیدم و سریع گونشو بوسیدم و باهاش خدافظی کردم...
سمت خونه راه افتادم اما یه ماشین مشکی همش دنبالم بود...
کم کم داشتم میترسیدم...
بازم نمیخوام یه کله گنده بیاد و منو بندازه تو ماشین
هی صدای کسی میومد که میگفت:
پیس پیس!
اطرافمو نگاه کردم و متوجه شدم از همون ماشینس !
دیگه عصبی شده بودم...یعنی چی؟!
نیم ساعت هی پیس پیس میکنه!
برگشتم تا بدترین برخورد ممکنو باهاش بکنم ولی تا چشماشونو دیدم اخمم بازشد ...دیوونه ها!
نکنه هری باهاشون باشه!
نه اون امکان نداره بیاد !
رفتم سمت ماشین و در صندلی عقب رو باز کردم و سوارشدم ...
به هردوشون سلام دادم و گفتم:
دقیقا چرا به جای پیس پیس اسممو صدا نمی کردین ؟!
نایل سرشو خاروند و روبه لویی گفت :
چرا ما واقعا نیم ساعت پیس پیس میکردیم؟!
ل:اممممم..چون که ..خب ...شاید چون که ..برای اینکه ...نمیدونم نایل!
خندیدم و سرمو به نشونه ی تاسف براشون تکون دادم...خنگای من !
ج:خب چه خبر بچه ها؟
ل:راستش جسی ما اومدیم که راجبه این ۴سال باهات حرف بزنیم...!
ج:حدس میزدم...
ن:واینکه چقد دلمون برات تنگ شده بود !
به نایل لبخند زدم و پرسیدم :
هری میدونه که اینجایید؟پیش من...
ل:نه اون نمیدونه...
ن:اون دلش خیلی واسه تو تنگ شده بود ...
ل:اون دوست داره ...
هه ...اون اصلا به من اهمیت نمیده ...اون فقط عذاب وجدان داره ...وگرنه اگه دوسم داشت ۴سال پیش اینو بهم میگفت ...
ج:بحث اینکه اون منو دوست داره رو اصلا باز نکنید...چون شما هیچی از ۴سال پیش نمیدونید ...!