الان دو روز از روزی که تو خونه نایل بودم میگذره ...تواین چندوقت باهریونایل رو چندبار تو کالج دیدم و خداروشکر از اون مکالمه لعنتی هم خبری نشده....
البته که نه جاستین و نه کارا بهم زنگ نزدن...
حداقل انتظارداشتم بیاد و واسه کارش بهونه بیاره...
منوکارا تقریبا دوسال بود که باهم دوست بودیم...دوست که نه الان که فکر میکنمم میبینم به احتمال زیاد برای اینکه پیش عشقش باشه با من به قول خودشbffبود...
جاستین واسه من مهم نبود چون بیشتر میخواستم با یکی خودمو سرگرم کنم که بعد از اون اتفاق دیگه هیچ پسری نزدیکم نشه
....اره اون اتفاق لعنتی همون زین لعنتی...فاک بهش که کاری کرد شبا کابوس ببینم....
همون پسری که کاری کرد تنها داداشم بهم بگه هرزه...
همونی که باعث شد به خاطرش کل محله بهم بگن هرزه ...
نمیدونم الان کجاس ولی ارزو میکنم که بمیره...فقط همین
همین طور تو افکارم رو تخت غرق شده بودم که صدای اس گوشیم اومد
از:مستر جذاب
وات د هل؟؟؟؟؟
+سلام منو نایل و دوستش داریم میریم بیرون...سر همون شرطی که باختم ..خواستم بگم اگه پتانسیل اینکه دوستانه برخورد کنیو داری ...1 ساعت دیگه بیا دم خونه نایل ..منتظر جوابم.
h.s+
البته که اون مستر استایلزه مغروره
اما خب راسش دوست دارم بیام ..از تنها موندن وفکر کردن به اون گذشته لعنتی خیلی بهتر...
+سلام کم چرت بگو ...میام+
رفتم بالا تو اتاقم و یه تاب سفید که تا رونم بود و پایینش پاره پاره بود و روش نوشته بود+im not normal+
رو با شورتک لی تیرم پوشیم و یه کلاه کپ اوبی پوشیدم(ژووون)
یه اریش تیره کمم کردم با یه رژ قرمز