part 38

997 111 2
                                    

part38
نفساش به صورتم میخورد...تونستم سنگینیه نفساشو حس کنم..سرشو اورد نزدیک تر ...خیلی نزدیک ...
تمام این مدت به چشمام نگاه میکرد اما وقتی نگاهش رفت سمت لبام دیگه چشم ازشون برنداشت و لباشو خیس کرد..!فقط یه حرکت اشتباهش کافیه تا ...
ل:دستاتو بذار دورگردنم ..
اون اروم زمزمزمه کرد...طوری که انگار اون عکاسای بیرون قرار صدامون رو بشنون...
به حرفش گوش کردم و اون دستاشو گذاشت روی کمرم و طوری وانمود کرد که اگر کسی ما رو از بیرون میدیدید فکر میکرد داریم همو می بوسیم!
پیشونیش رو گذاشت روی پیشونم و به چشمام نگاه کرد...
پوزخندی زدم و گفتم :
چه مسخره!اونا فکر میکنن یه زوج عاشق دارن همو می بوسن در حالی که هیچکدوم از ما راضی به این کار نیستیم...
ل:آره...اما این بهتر میشد اگه واقعی بود..!
ج:منظورت چ..
تا اومدم سوالمو بگم پرید وسط حرفمو گفت:
یازدهه وقت رفتنه جسی!
سرمو تکون دادم و وقتی سوئیچ و موبایلمو برداشتم رفتم سمت در و همون جوری که قرار بود اون دم در وایساد و پیشونیمو بوسید تا اون عکاسای لعنتی ببینن...!
و من رفتم سمت ماشینم و به سمت خونه راه افتادم...!
#######
صبح روز بعد با صدای پیامی که به گوشیم اومد بیدار شدم ...
زیر بالشت دنبالش گشتم..آها ایناهاش ...
نور گوشی اذیتم میکرد
زیر چشمی پیامو باز کردم و خوندمش:
سایت هالیوود نیوز و هر سایت که برای سلبریتیاس رو چک کن...کارتون عالی بود!
ویلسون بود ...بهش پیامش چشم غره ای رفتم و
با گوشیم رفتم و سایتا رو چک کردم...واو..
«بوسه ی رمانتیک لوک همنگیز و دختر مورموز»
«آیا لوک همنگیز دختری در زندگیش راه داده؟»
«دختر مرموز در خانه ی سلبریتی معروف!»
«ایا این دختر همان دختر در کلاب است؟»
«بوسه ی طولانی لوک همنگیز و دختر مرموز»
همه ی اینا تیتر همه ی سایتا بود!
عکسا خیلی طبیعی بود!
رفتم وکامنتا رو هم چک کردم:
من از اون دختر متنفرم
هیچ دختری لیاقت لوک رو نداره
ای کاش من جاش بودم..
لوک به یکی احتیاج داشت...
لوک نباید با دختری به جز من باشه!
به کامنتا خندیدم اونا واقعا دیوونه شدن...اصلا اونا چطور بدون اینکه منو بشناسن از من متتفر شدن ..؟؟
اما خندم با دیدن کامنت اخر به بغض تبدیل شد..!
«اون دختر فقط یه هرزس ...یه هرزه واقعی»
#######

Mistake Where stories live. Discover now