part44

1K 117 2
                                    

‏part44
هه...بازم ادای باباهارو دراورد...من که بچه نیستم...من میتونم از رفتارش بفهمم که بهم اهمیت نمیده ..حتی یه ذره هم بهم اهمیت نمیده...اگر میداد الان اون بود که اومده بود دنبالم نه لیام...
هری:اون هیچ اهمیتی به من نمیده لیام ...
ل:میده... هری من نگرانی رو تو چشماش دیدم وقتی تو از سالن رفتی بیرون...
ه:نگرانیش بعد از خوردن لوک بود یا قبلش؟؟؟
درست زدم به هدفم..
مطمئنم لیامم دید که اونا چطور همدیگرو خوردن...
ل:هری من فکر نمیکنـ ...
پریدم وسط حرفش و گفتم:
تولازم نیست راجبه این مسائل فکر کنی لیام...بیا بریم تو
گفتم و جلوتر ازش قدم برداشتم ..!
####
د.ا.ن جسی
لعنتی لعنتی ...من حتی نتونستم برم دنبالش وقتی اون رفت بیرون ...
من یه احمق بی خاصیتم...
یه احمق بی خاصیت...
یه احمق بی خاصیت...
من باید میرفتم و بهش میگفتم که بخشیدمش ...من باید میگفتم که ...
وایسا وایسا!
من اصلا چراباید بهش چیزی رو توضیح بدم..!(خود درگیری دارن همشون😒)
ما باهم ۴سال پیش یه ماجرایی داشتیم که با رفتن من تموم شد ...این اونه که داره این ماجرا رو با این ادا هاش ادامه میده...اون کسی که چند دقیقه پیش زل زده بود به یه دختر و داشت با اهنگ خوندنش خودشو میکشت من نبودم ..هری بود
ولی از یه لحاظم من دارم کش میدم...این من بودم که خواستم پاشم برم دنبالش ...اما لوک عوضی نذاشت!
بعد از ۲۰ دقیقه بالاخره صداشونو شنیدم که اومدن و پشتمون نشستن ...
######
دوباره نایل و لویی رو بغل کردم و با لیام و هری دست دادم و باهاشون خدافظی کردم ...البته که شماره لویی رو گرفتم!
وقتی با دوست پسر عزیزم مراسمو ترک کردیم اون منو خونه رسوند و با یه لحن خیلی بدی بهم گفت بعدا با هم حرف میزنیم...لوک بعد از اون بوسه ی مسخره خیلی عصبانی باهم برخورد کرد ولی تنها چیز خوشحال کننده ی این قضیه ها تکستی بود که از ویلسون گرفتم!اون گفت امشب کارمون خیلی خوب بوده ومن میتونم برگردم سر کارم!
ولی هیچکدوم اینا مهم نیست...مهم اینه من بعد از چند سال دیدمش...مهم اینه که اون بدون من خیلی موفق عه و این از جایزه های امشب شون که گرفتن معلوم بود!
باید یادم باشه فردا درمورد گروهشون سرچ کنم!!!
من حتی نمیدونم دوست دارم باز ببینمش یانه ...البته این معلوم که دارم ولی...من واسه اون به اندازه خوب نیستم و ازاین مطمئنم ...درسته که اون امشب برای من اهنگ خوند ...ولی اون حتما برای عذاب وجدانی بوده که داشته...!
من هنوز یه امیدی به اینکه شاید اون هنوز دوسم داشته باشه دارم ولی...نمیدونم واقعا باید بهش فکر کنم
بعد از رفتن به رخت خوابم با فکر کردن به اون تیله های رنگی به خواب رفتم....

Mistake Where stories live. Discover now