جلسه بازیگران و نویسنده 2

39 3 4
                                    

هائو:جناب قاضی من اعتراض دارم!

قاضی:اعتراض وارده!بفرما!

هائو:جناب قاضی این نویسنده #^؛^%&@%& ... بماند که از همون اول منو لال کرد؛باعث شد مثل دختر بزرگ شم و بعد پدر مادرمو از دست بدم و حتی اسیر شم،روشو کم نکرده و حالا از خوشنت و تنبیه بدنی استفاده میکنه!لطفا عدالت رو برای من اجرا کنید!

قاضی:رز وحشی قرمز چیزی برای دفاع از خودت داری؟

نویسنده:جناب قاضی!من نویسنده ام کارم اینه که پیازداغ اضافه کنم و کلی درد و رنج توی داستان بنویسم که به هم رسیدن شخصیتام با معنی بشه این کجاش جرمه؟

قاضی:ساکت!نمیزارم به این کارات ادامه بدی!حکم من اینه!باید یکم به کارکترت بها بدنی اینجوری....(اسپویل نمیشه بعدا خودتون بفهمید).

نویسنده:ممن اعتراض دارم!

قاضی:وارد نیست!

نویسنده: "..."

هائو:اینقدر فشار بخور تا بترکی !

نویسنده:مگه من زدمت!برو از هانبین شکایت کن!

هائو:هانیم فقط داشت نقششو بازی میکرد ولی این تو بودی که این فیلم نامه رو بهش دادی .

نویسنده "..."

هانبین "..."

قاضی "..."

شاهدین دادگاه "..."

قاضی:پایان دادرسی!

نویسنده در حالی که دندان به هم می سایید"برین سر نقشاتون!فیلم تموم شد!وقت کاره!

Love & Hate you | HAOBIN (ZB1)Where stories live. Discover now