جلسه بازیگران نویسنده:

21 2 1
                                    

هائو:سلام من همسر مرد پسرتونم!

ملکه:گمشو دوست ندالم پسرمو اغوا کلدی

هائو:نه بخودا خودش خواشت من زنش شم

ملکه:باشه قبوله فقط بلا دل بشم قبولت موکونم

......

هائو:سلام من همسر مرد داداشتم

میتسوها:سلام بیا چایی بقولیم

هائو:مقسی اخخخخخخخخ سوختم

میتسوها:حقته راستی بیا ازین به بعد اجی هم بشیم من میبخشمت

هائو:اخخخخ....میمردی بدون درد اجیم میشدی؟

میتسوها:بدون درد که حال نمیده راستی اگه به داداشم بگی خودم پخت میکنم

نویسنده:میتسوها مادر ارامشتو حفظ کن دفعه اخر که این کتک خورده بود ازم شکایت کرد بعد من مجبور شدم اصمات برا این و داداشت بنویسم ولی این دفعه تو داری میسوزونیش میترسم شکایت کنه بعد من مجبور شم یه چپتر بنویسم که توش داداشت زنده زنده سرخت میکنه ها !!حالا از ما گفتن بود...

میتسوها:هانبین چطور میتونی اینکارو کنی؟

هانبین:من غلط بکنم ابجی

میتسوها:همین الان برو همسرتو حبس کن چون من دوسش ندارم

هانبین:چشم

هائو:یعنی چی چشم؟

هانبین:ولم کنین اصلا من میرم از شما دو تا و اون وحشی قرمز شکایت میکنم تا از شر همتون خلاص شم!!!

نویسنده:به من چه؟

هانبین:توی @$^&^ نوشتی دیگه وگرنه خواهرم چرا باید هائو رو بسوزونه؟؟

نوسینده:ببخشید....منرفتم رد بدم.......

Love & Hate you | HAOBIN (ZB1)Where stories live. Discover now