هانبین: بیا عزیزم برات دارو اوردم باید به اونجت بمالم
هائو:خفه شو نمیخوام ببینمت اصلا من رفتم اهههههههههههههههه کمرم . . . نمیتونم تکون بخورم
هانبین:عزیزم مواظب باششششش
سئو: اونگَ اونگَ
هائو:ولم کن بچه داره گریه میکنه
هانبین: من میرم ساکتش میکنم عزیزم تو بشین
رز وحشی: خخخخخخخخخخ عجب شبی بود دیشب !!
هائو:ببند
هانبین:ببند
رز وحشی: "....."
خب دوستان از الان میگم چپتر بعد بجز از اون کارا هیچی نداره و این دو بیشرمی که الان به من میگن ببند قراره همو سروریس کنن پس اگه علاقه به اینجور چیزا ندارین نخونین خخخخخخخخخخخ
هانبین و هائو در حالی که سرخ شدن: نمیخوای ببندی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/
رز وحشی: من تسلیمم . . . ."....."🤐🤐🤐
![](https://img.wattpad.com/cover/366400233-288-k577161.jpg)
YOU ARE READING
Love & Hate you | HAOBIN (ZB1)
Romance"دوستت دارم با تمام وجودم و بیشتر از جان خودم ولی.... تو بودی که پدر و مادرمو کشتی..... تو بودی که شهرمو نابود کردی..... تو بودی که هر چیزی که میشناختمو میدونستمو از بین بردی و نقض کردی ..... همیشه تو بودی.... پس چرا عاشقت شدم؟... چرا فقط منم نکشتی؟...