{ قبل از هرچیزی یه یاد آوری بکنم که دوستان این فیک استریته و گی نیست!}
پارت : چهل و دوم (یک دقیقه)
توجه: "این پارت حاوی صحنه های کمی اسمات میباشد!!"
_ تو... چی؟
صورت جونگکوک مثل لبو قرمز و چشم هاش به درشت ترین حالت ممکن در میاد.
لب هاش رو محکم بهم فشار میده و باعث میشه حلقه ی متصل به لب پایینیش مثل توپی که به دیوار میخوره در رفت و آمد باشه.
این یعنی واقعا عصبانیه!
از بین دندون های بهم چفت شده اش، میپرسه .
_کی؟
مینهی واقعا ترجیح میداد که این سوال رو جواب نده!
این سوال جونگکوک باعث شد که یه خاطره خیلی بامزه به یاد مینهی بیاد .
(" در واقع اون موقعی که وارد تیمشون شده بود، جیمین به قصد خوش آمد گویی لب های مینهی رو بوسیده بود و قصد دیگه ای هم واقعا پشتش نبوده! ")
و انگاری جونگکوک این موضوع رو پاک فراموش کرده!
و مینهی هم سعی میکنه که این قضیه رو به یادش نیاره .
+ واقعا شخص خاصی نبوده، بیخیال!
برای اینکه ذهن جونگکوک رو منحرف کنه، اون رو به سمت پشتی مبل هل میده و جونگکوک هم که هنوز نتونسته حرفش رو باور کنه با چشم های ریز شده نگاهش میکنه.
همونطور که مینهی میتونست دورغ رو از چشمهاش بخونه، اونم میتونست دروغ رو از چشم های مینهی بخونه.
_ سونگ یونا، فقط یه بار حرفمو تکرار میکنم! بگو کی بوده؟
همونطور که با چشم های مشکوکش به مینهی نگاه میکنه، دختر سعی میکنه لبخند سافت و با مزه جیمین رو به یاد بیاره و امیدواره که این موضوع براش دردسر درست نکنه!
چون معلوم نیست این مرتیکه دمدمی مزاج چه بلایی ممکنه سرش بیاره.
+ باور کن که فقط یه سو تفاهم بوده! اصلا نمیشه بوسه به حسابش آورد!
وسط حرفش نیم خیز میشه که اگه شرایط اضطراری شد، بتونه از دست جونگکوک فرار کنه!
+ ببین اگه بخوای منطقی به قضیه نگاه کنی، تقصیر خودته! چون تو بودی که اون تتو رو روی رونم زدی و جیمین بخت برگشته هم فکر کرده که من عشق واقعیتم و از روی ذوق منو بوسیده ...!
جونگکوک، سرجاش جا به جا میشه و با شک میپرسه.
_ الان گفتی جیمین؟
مینهی که حسابی دست و پاش رو گم کرده خنده ی تصنعی ای میزنه.
+ نه بابا! فکر نمیکنم. حتما یه چیزایی راجبش شنیدی!
ВЫ ЧИТАЕТЕ
🩸Blood ink🩸جوهر خون
Боевик⭕blood ink⭕ 🚫جوهر خون🚫 ( این داستان استریت است. ) Complete ✅ اتمام یافته✅ شخصیت های اصلی: جونگکوک/ مینهی/ یونگی/ هوسوک/ جین/ نامجون/ تهیونگ/ جیمین/ .... محدودیت سنی: +۱۶ ژانر: عاشقانه/ مافیایی/ جنایی/ هیجان انگیز/ استریت خلاصه داستان: زندگی ه...
