پارت : هجدهم (مهمان ما باش)
خیلی نگذشت که درب باز و یه نفر دیگه وارد اتاق میشه و میفهمه قرار نیست به این زودیا بیخیالش بشن!
جین با یه لبخند کیوت به چهارچوب در تکیه میده .
$ هی، سونگ یونا!
تن صداش به دوستی میخوره که مدتهاست ندیده باشیش، نه یه خلافکارِ آدم دزد که یه ساعت پیش وقتی داشتن اونو به زور سوار ون میکردن دیده بود.
مینهی به نشونه ی سلام کردن سرش رو تکون میده و منتظر میشه که بیاد تو و مثل بقیه ی اعضای گروه بازجوییش کنه.
هرچند بر خلاف انتظارش جین جلوتر نمیاد.
$ زودباش. میخوام خلاصت کنم! بزن بریم!
آزادش...میکنه؟
اونم وقتی خودش هم جزو کساییه که زندانیش کردن؟
این خزئبلات چیه به هم میبافه؟
بیرون از اتاق؟
بیرون رفتن از اینجا؟
حتی بیرون از این ساختمون؟
+ آمممم...باشه.
چون هر چیزی بهتر از موندن توی این دخمه ی سفید خالیه از روی صندلی بلند میشه و به سمتش میره.
ولی اونقدری باهاش فاصله رو حفظ میکنه که یهو نخواد بیاد دوباره چشماش رو ببنده.
جین متوجه ترس و شک مینهی میشه و میخنده.
اینکار باعث میشه تا لبهای باریک قشنگش از هم باز بشه و دندونهای سفیدش رو به نمایش بذاره.
$ به جون همین جونگ کوکمون نمیخوام گولت بزنم.
انگار که حرف خلافکار با تجربه باعث میشه خیالش راحتتر بشه.
با شک هومی زیر لب میگه و به دنبالش از اتاق به سمت راهرو راه میافته.
هر دو طرف راهرو دو تا در داره که مینهی رو یاد تتوشاپ میندازه.
همشون بسته بودن و هر چیزی که داخلش هست رو پنهان کردن.
هرچند مینهی هم برای دونستش اصلا کنجکاو نبود.
همونطور که از کنار یه در سفید رد میشدن، یهو صدای برخورد چیزی به در و فریاد به گوش میرسه که کل در رو میلرزونه.
مینهی از ترس از جاش میپره و فوری به جین نگاه میکنه.
جین خیلی بیخیال شونه هاش رو بالا میندازه.
$ بهش توجه نکن. مربوط به کاره.
در دوباره تکون میخوره و صدای داخل اتاق ناله میکنه ولی جین بی توجه به صدا دست مینهی رو میگیره و با خودش میکشه.
مینهی هم که کاری از دستش بر نمیاد، همراهیش میکنه.
پا به پای جین حرکت میکرد.
YOU ARE READING
🩸Blood ink🩸جوهر خون
Action⭕blood ink⭕ 🚫جوهر خون🚫 ( این داستان استریت است. ) Complete ✅ اتمام یافته✅ شخصیت های اصلی: جونگکوک/ مینهی/ یونگی/ هوسوک/ جین/ نامجون/ تهیونگ/ جیمین/ .... محدودیت سنی: +۱۶ ژانر: عاشقانه/ مافیایی/ جنایی/ هیجان انگیز/ استریت خلاصه داستان: زندگی ه...
