P. 24 Pretty Things چیز های زیبا

390 51 36
                                        

سلام سلام 🥰
قبل از اینکه داستان رو شروع کنیم می‌خوام یه مطلبی رو باهاتون درمیون بذارم فندقا 😉
راستش موضوع اینه که تعداد ووت کامنت‌های هر پارت خیلی خیلی کمه مثلا یه پارت صدتا ویو داره ولی تعداد ووت‌ها به ۴۰ هم نمی‌رسه 😕
اوایل فکر می‌کردم شاید بخاطر اینه که شما فندقا داستان رو دوست ندارین ولی هرچی جلوتر رفت تعداد ویوها بیشتر شد و فهمیدم اشتباه فکر می‌کردم.
بخاطر همین گوگولیا با عرض معذرت مجبورم پارت‌ها رو شرطی کنم 😞
میدونم ممکنه بعضی‌هاتون ناراحت بشین ولی باور کنین منم مثل شما اصلا دوست نداشتم اینطوری بشه ولی واقعا خیلی سخته که با کلی عشق پارت رو آپ کنی و ویوهاش مثلا به صدتا برسه ولی ووت‌هاش مثلا هشتا باشه و کامنت هیچی. امیدوارم درکم کنید 🥲💜
قبل از شروع پارت بعدی شرطشو می‌ذارم فندقا.
ممنون از درکتون دوستتون دارم 💜💜

********************

شرط آپ: ۲۰ ووت ۱۵ تا کامنت

پارت : بیست و چهارم (چیزهای زیبا)

واقعا خود میناست!!

اون دختره ی عوضی و دیوونه ای که توی تتوشاپ ازش پرسیده بود زیر سن قانونی هست یا نه.

همون دختری که اگه این سینه های گنده و نگاه عشوه گرایانه اش نبود، امکان نداشت بتونه اونو بشناسه!

همونی که مینهی فکر میکرد شاید چون جرئت کرده و پاشو تو تتوشاپ گذاشته ازش متنفره!

پس محض رضای خدا!

الان برای چی داره بهش کمک میکنه؟!

تنها کاری که مینهی انجام میده اینه که مثل یه ماهی تشنه ی آب بهش نگاه میکنه و اون هم به سمت پایین جاده هدایتش میکنه. در همین حال به پشتش هم نگاه میکنه که مبادا اون مردهای مست دنبالش راه افتاده باشن.

مردی که همراه مینا بود، میگه:
رفتن.

اون یکی از گنده ترین مردهاییِ که به چشم دیده. مثل یه غول گنده روی مینهی و مینا سایه انداخته بود.

به مینا و مینهی با یه حالت بیخیال نگاه میکنه.

¥ دیگه جاتون امنه، خیالتون تخت!

در همین حال مینا دست به سینه میشه و با یه لحن طلب کارانه غرغر میکنه :
احمق! این وقت شب برای چی داری توی خیابون راه میری؟

و تنها چیزی که مینهی میتونه به زبون بیاره اینه.

+ چ... چطوری... چه جوری درست تو همین لحظه پیدات شد؟"

اینکه درست لحظه ای که به مشکل برخورده پیداش شده والانم میخواد کمکش کنه...

بی شک یا خیلی خوش شانس بوده یا همه ی اینا بازی سرنوشته!

این افکار بی مهابا تو ذهنش رژه میرفتن!

مینا آهی میکشه .

من اینجا زندگی میکنم.

🩸Blood ink🩸جوهر خونDonde viven las historias. Descúbrelo ahora