P. 46 Hard life زندگی سخت

324 31 40
                                        

پارت : چهل و ششم (زندگی سخت)

مینهی و جین با هم ترکیب خوبی میشن.

بین همه اعضای گروه که به بنگتن شناخته میشن، مینهی با جین راحت تر از بقیه کنار میاد.

اون مثل یونگی خود سر و خشک نیست، یا مثل نامجون خونسرد نیست و هی نمیخواد که بهش دستور بده.
چشمهاش مثل جیمین برق شیطنت نداره و مثل تهیونگ که شبیه یه بچه 4 ساله ست از در و دیوار بالا نمیره.
اونقدارم مثل جیهوپ وایب هیجانی و در عین حال آروم نمیده و مثل جونگکوک با چشمای آتشین به مینهی نگاه نمیکنه.

اون فقط جینه!

در عین حال که خونسرده، پر انرژیه و میتونه در آن واحد هم شیطونی کنه و هم واقع بین ترین فرد جمع باشه.
به آدم آرامش میده، خیلی راحت افراد رو درک میکنه و سعی میکنه در هر شرایطی کمکت کنه.
اون کسی رو تحت فشار قرار نمیده و مینهی بخاطرش ازش ممنونه.

به محض اینکه بقیه توی خیابون با یه ماشین اسپورت مشکی از جلوی دید دور میشن، جین دستاشو به هم میزنه و با چشمهای بزرگ و شکلاتیش که خیلی شکوهمندانه بالای قوس ظریف بینیش قرار دارن به مینهی لبخند میزنه .

$ خیلی خب یونا! دیگه شرشون کم شده و الان آزادی! پس وقتشه که حسابی خوشحال باشی و خوش بگذرونی!

قبل از اینکه مینهی بتونه جلوشو بگیره یه خنده ناخواسته از دهنش خارج میشه.
لبخند بامزه جین باعث میشه مینهی حس کنه میتونه خیلی راحت همه چیز رو بدون در نظر گرفتن عواقبش به اون بگه.

این تن صدا و حرکات بیخیالش کاملا با حلقه های روی لبهاش و تتویی که طرح زیبایی به پوست بدنش داده، در تضاده!

بعضی وقتا مینهی فراموش میکنه که این پسرها یکی از خطرناکترین آدمان.

جین با بیخیالی و بازیگوشی به سمت سالن نشیمن میره و با ذوق و شوق جلوی تلوزیون وایمیسته.
یه تلوزیون کوچیک که زیاد توی اتاق به چشم نمیاد و روی یه چهار پایه با کشوهای کوچیک برای نگهداری وسایل قرارداره.

پسر مو خرمایی یه کشو رو باز میکنه و دستش رو میکنه توی کشو و برای چند لحظه با صورتی که از شدت تمرکز جمع شده دنبال یه چیزی میگرده.

یکم بعد، دستش رو که توش بازی کامپیوتری به چشم میخوره، بیرون میاره و چهره پیروزمندانه ای به خودش میگیره.

$ تو چقدر ماریو کارت بلدی؟

مینهی بدون اتلاف وقت جواب میده.

+ اونقدری که بدونم یوشی قراره پدرتو در بیاره!

جین یه لبخند مرواریدی که پشتش خشم یه ببر قایم شده به مینهی تحویل میده.

$ عایگووو! ولی نه تا وقتی که دست پرنسس پیچ توی کار باشه، اون واقعا کارش درسته !

مینهی از شدت خنده نفسش بند میاد و بدون اینکه بدونه موافقت با بازی کردن همراه جین یعنی قرار کل روز رو درگیر باشه، دسته بازی رو ازش میگیره.

🩸Blood ink🩸جوهر خونDonde viven las historias. Descúbrelo ahora