🩸Ｂｌｏｏｄ ｉｎｋ🩸جوهر خون

P. 25 Judas یهودا

شرط پارت بعد
۲۵تا کامنت ۲۰تا ووت

«دوستان گلم برای اینکه از آپ پارت ها مطلع بشید میتونید فالو کنید😘»

پارت : بیست و پنجم (یهودا)

مینهی صورتش رو از خون و گل و لای پاک میکنه و لباس نویی که میزبان مهربونش بهش داده رو میپوشه.

یه مقدار طول میکشه تا مینا روی همه ی زخم هاش پماد بزنه و اونهایی که لازمه بسته شن رو باند پیچی کنه.

دست های اون اینقدر ظریف و آروم کار میکنن که مینهی بابتش ممنونه.

وقتی کارش تموم میشه، دست هاش رو به هم میزنه و شروع به جمع کردن باقی وسایل میکنه و اونها رو توی جعبه کمک های اولیه میذاره.

من یکم دیگه میام. شاید بهتر باشه بری و یکم بخوابی. اگر کبودی زیر چشم هات یکم دیگه بزرگتر بشن، تمام صورتت رنگ کشمش میشه!

مینهی به سمت پذیرایی حرکت میکنه.

+ بیخیال بابا. ولی خب بازم ممنون.

ووسوک اونجا روی یه صندلی نشسته و با نگاه خیره به تلویزیون، ناخن انگشت شستش رو میجوئه.

مینهی گلوش رو صاف میکنه تا ورودش رو اعلام کنه.

ووسوک دوباره قرمز میشه.

¥ اوه سلام، بهتری؟

مینهی همینطورکه روی صندلی میشینه جواب میده.

+ شاید اگه بخوابم، یکم حالم بهتر بشه!

کوسن های نرم بهش اجازه میدن تا بدن خسته اش یکم استراحت کنه.

اینقدر احساس خوبی داره که باعث میشه لب هاش بلرزن و تا مرز گریه کردن پیش بره.

وقتی دوباره چشم هاش رو باز میکنه، متوجه نگاه خیره ووسوک میشه.

ووسوک نگاه کنجکاوانه ای روی ران مینهی میکنه.

¥ تو فقط همینطوری رد نمیشدی، مگه نه؟

مینهی متوجه میشه که اون ناخنش رو تا ته جویده. انگار که راجع به چیزی نگرانه.

ووسوک که متوجه نگاه مینهی به انگشتاش شده، آروم اونها رو زیر رونش قایم میکنه.

+ چرا، و به محض اینکه شرایطش رو پیدا کنم از اینجا میرم.

سرش رو تکون میده که باعث میشه موهای مشکیش هم تکون بخوره.

¥ اهل کجایی؟

+ سئول.

البته دروغ هم نگفته.

ووسوک سرش رو تکون میده و بعد اینکه دستاش رو از زیر رونش در میاره با پارچه ی مبل ور میره.
جوری که پوست لب پایینش رو با دندون هاش میکنه، مینهی رو معذب میکنه.