🩸Ｂｌｏｏｄ ｉｎｋ🩸جوهر خون

P. 50 Intricate پیچیده

پارت : پنجاهم (پیچیده)

اولین کاری که میکنه قفل کردن درب حمومه.

این کار به خاطر این نیست که به جونگکوک و بقیه اعتماد نداره...

ولی نه!

دقیقا بخاطر اینکه بهشون اعتماد نداره درب رو قفل میکنه.

حتی بعد از قفل کردن برمیگرده و خوب همه جا رو نگاه میکنه تا یه وقت یکیشون زیر چشمی نگاهش نکنه.

مینهی به شدت به این حموم نیاز داشت؛ برای اینکه بتونه از شر افکار و احساسات منفی دور بشه و صبحش رو با طراوت بیشتری شروع کنه.

بعد از چند ثانیه آب گرم بخار از روی بدنش سرازیر میشه و حموم رو یه جورایی شبیه جنگل مِه زده میکنه.

درسته کل حموم با بخار پر شده، اما باعث آرامش مینهی میشه.

با یادآوری اتفاقات اخیر و چیزایی که تو چند ساعت قبل درباره زندگی این پسرها فهمیده، حس میکنه تا چند لحظه دیگه مغزش منفجر میشه.

دیشب رو خیلی خوب خوابیده و بخاطر همین، الان حس بهتری داره ولی تاریخ انقضای این حس خوب فقط تا وقتی بود که افکار مختلف به ذهنش هجوم نیاورده بودن.

با فکر کردن به اون مهمونی و اینکه به احتمال زیاد پدرش هم اونجا خواهد بود، یا ریسکی که نامجون و جونگکوک و بقیه رو زندگیشون کردن تا مینهی به آزادی برسه، دوباره استرس سرتا پاش رو به آغوش میکشه.

اونها مقابل بزرگترین ترس کل زندگیشون قرار گرفتن و با وجود همه زخم هایی که با یاد آوریشون خواب شبشون رو ازشون میگرفت، بازم همه با هم به استقبالش رفتن.

به خاطر کی؟

به خاطر خودشون، به خاطر اینکه عاقل بودن به خاطر مینهی بعد از چند دقیقه از حموم بیرون میاد و تازه متوجه اطرافش میشه.

طوری که آینه دستشویی بخار گرفته و از گوشه های میز و صندلی جلوی آینه قطره های آب میچکه، مینهی حس میکنه وارد سونا شده و با وجود این حجم از بخار حتی نمیتونه درست نفس بکشه.

به آرومی حوله رو میپوشه و در حموم رو یکم باز میکنه تا قبل از لباس پوشیدنش، بخار حموم وارد اتاق خواب بشه.

همینطور که منتظره تا بخار خارج بشه و بتونه یه نفسی تازه کنه، روبروی آینه وایمیسته و با دستش بخار روش رو پاک میکنه.

بلافاصله انعکاس تصویرش رو با موهای خیس و لپ های گل انداخته تو آینه روبروش میبینه.

با این قیافه بیشتر شبیه گوجه فرنگی ای شده که داره برق میزنه و موهاش رو با چسب به کله اش چسبوندن.

چه قیافه زیبا و داغونی!

تصمیم میگیره با وجود این قیافه اش، پاش رو از حموم بیرون بذاره و اگه جونگکوک هنوزم اونجا باشه، یه لگد به باسنش بزنه و از اتاق پرتش کنه بیرون.