پارت : پنجاه و ششم (تهیونگ)
جونگکوک خمیازه ای می کشه .
_ خوابه !
این حرف اولین چیزیه که مینهی بعد از هوشیار شدن، میشنوه.
بعد از اون دیوار کرم رنگ و حرارت حاصل از سوختن چوب های توی شومینه ان که توجهش رو جلب میکنن.
اون گرما اونقدر دلپذیر بوده که بخواد ساعت ها کنارش بشینه و چرت بزنه.
در همین حین میتونه بوی همون وانیل همیشگی که حس یه خونه گرم و نرم بهش میداد رو حس کنه.
این حس و حال خوب ولی در عین حال عجیب، باعث میشه یکم گیج بشه.
مگه الان تو خونه ووسوک نبودن؟
جونگکوک روی مبل چرمی شکلاتی نشسته، جوری که یکی از دستهاش پشت سرش و اون یکی دستش دور کمر مینهی قفله.
یه وایبی که درسته خسته ام، ولی دلیل نمیشه حواسم بهت نباشه!
پسر مو مشکی با اون تیشرت طوسی و شلوار گرم کن، خیلی خوشحال و بیخیال به نظر میرسه.
همینم خیلی عجیبش میکنه!
جونگکوک باشی و تو نگاهت بیخیالی موج بزنه؟
حواسش با دیدن تتو های صورت و بدنش پرت میشه.
زیبایی اونها یادآور اینه که چه زندگی سخت و دشواری رو پشت سر گذاشته .
پس چطور الان اینقدر بیخیال به نظر میرسه؟
جونگکوک با آهی که میکشه سرش رو برمی گردونه و لب هاش رو سمت لاله ی گوش مینهی میبره.
_ فردا باید برم سرکار، اما شیفت صبح رو گرفتم که بتونم تا شب خودم رو برسونم خونه. قراره شام فردا شب رو همه با هم بخوریم!
همه؟
اون الان داشت درباره هیونگ هاش حرف میزد؟
شاید اینجا همون خونه ای باشه که قرار بود بی دردسر توش زندگی کنن.
اگه اینطور باشه، مینهی واقعا خوشحاله اسیر یه وهم و خیالی شده که هر لحظه شیرین بودنش رو داره ثابت میکنه.
حسی که از این رویا بهش منتقل میشد، درست مثل رویای شیرینی فروشی جین بود که بوی مافین هاش حتی توی خواب هم واقعی، گرم و نرم به نظر میرسید.
البته این قضایا مال قبل اینه که جونگکوک دلش رو ببره!
چیزی که اون لحظه ذهن مینهی رو مشغول کرده این بود که " این پسره چجوری به این زودی برای خودش یه کار دست و پا کرده؟"
دوباره نگاهی به کل اتاق میندازه و از خودش میپرسه.
" میخواد بره سرکار... آخه این بچه اصلا کار نداره! کجا میخواد بره؟ لابد یه چیز بیخود برای خودش پیدا کرده! "
YOU ARE READING
🩸Blood ink🩸جوهر خون
Action⭕blood ink⭕ 🚫جوهر خون🚫 ( این داستان استریت است. ) Complete ✅ اتمام یافته✅ شخصیت های اصلی: جونگکوک/ مینهی/ یونگی/ هوسوک/ جین/ نامجون/ تهیونگ/ جیمین/ .... محدودیت سنی: +۱۶ ژانر: عاشقانه/ مافیایی/ جنایی/ هیجان انگیز/ استریت خلاصه داستان: زندگی ه...
