پارت : پنجاه و نهم (کروات سیاه و اشتباه)
بیرون اومدن از حموم هیچ وقت تا الان اینقدر کار سختی نبوده.
مینهی درحالیکه پر از هیجان و تنش بود، پارچه ی ابریشم لباسش رو توی دستش مچاله و بعد رهاش کرد.
انتهای راهرو به اتاق نشیمن و آشپزخونه ختم میشد، جایی که اون هفت مرد میومدن و میرفتن و با صدای آروم با هم حرف میزدن که نشونه ی جدیت اونها بود.
حتی حالت شیطنت و بیش فعالی جیمین هم به جدی بودن تغییر کرده بود، درحالی که به هوسوک تکیه داده بود و به حرف هاش گوش میداد و سرش رو به نشونه تایید بالا و پایین میکرد.
جونگکوک روی مبل نشسته و مینهی میتونه پشت سرش رو ببینه.
سرش رو یکم به جلو خم میکنه و میبینه که جونگکوک دستش رو توی موهاش میبره اما وسط راه پایین میارتش و آه میکشه.
کمی به جلو خم میشه که باعث میشه مینهی بتونه کاملا تتوی پشت گردنش رو ببینه.
٪ یونا !
نامجون متوجه مینهی سر به هوایی میشه که توی چهار چوب درب ایستاده، جوری که انگار نمیخواد بیاد بیرون .
اون با به یاد آوردن حرف مینا خجالت میکشه وخودش رو پشت دیوار پنهان میکنه.
قرمز رنگ مورد علاقه ی جونگکوکه .
همونطور که سرش رو تند تند تکون میداد تا از این فکرها بیاد بیرون، خودش رو عقب میکشه.
این چیزی نیست که باید الان بهش فکر کنه.
تهیونگ دزدیده شده و مینهی با اون هفت تا پسر میخوان نجاتش بدن اینکه جونگکوک وقتی مینهی رو توی لباس قرمز ببینه آب دهنش راه میفته یا نه، مسئله ی مهمی نیست.
جونگکوک با شنیدن اسم مینهی سرش رو برگردوند تا پیداش کنه.
وقتی چشمش به چشم های اون میفته، احساس میکنه که دیگه نمیتونه نفس بکشه.
نگاهش اونقدر تاریک و عمیقه که میتونه تا ابد درونشون غرق بشه.
جین بهش نگاه میکنه .
$ داری چیکار میکنید؟ شبیه یه سر معلق شدی ، بیا بیرون .
الان دیگه همه زل زدن بهش و سر اینکه چرا بیرون نمیاد کنجکاو شدن.
مینهی گلوش رو صاف میکنه و در عادی ترین حالت ممکن میاد بیرون.
درحالیکه لباس قرمزش حسابی میدرخشه و پاهاش از چاک کناری لباس بیرون زده نگاهش رو یواشکی به سمت جونگکوک سوق میده .
یونگی سوت بلندی میزنه.
جین با جدیت یه ابروش رو بالا میده .
YOU ARE READING
🩸Blood ink🩸جوهر خون
Action⭕blood ink⭕ 🚫جوهر خون🚫 ( این داستان استریت است. ) Complete ✅ اتمام یافته✅ شخصیت های اصلی: جونگکوک/ مینهی/ یونگی/ هوسوک/ جین/ نامجون/ تهیونگ/ جیمین/ .... محدودیت سنی: +۱۶ ژانر: عاشقانه/ مافیایی/ جنایی/ هیجان انگیز/ استریت خلاصه داستان: زندگی ه...
