P. 35 Responsibilities مسئولیت ها

255 25 4
                                        

پارت : سی و پنجم (مسئولیت ها)

+ داریم کجا میریم؟

کلمات با صدای آروم و تقریبا غیر قابل شنیدن از بین لب های مینهی که سعی میکرد خواب جونگکوک رو بهم نزنه، خارج میشه.

مدت زیادی بود که داشتن رانندگی میکردن .

برای گذروندن زمان و پرت کردن حواسش از خر و پف ضعیف مرد زیبایی که روی پاهاش خوابیده بود، سعی کرد با خودش ثانیه ها رو بشماره و به دقیقه تبدیلشون کنه.

سر پونزده دقیقه می ایسته، چون هم خیلی خسته شده و هم حوصله اش از قبل بیشتر سر رفته .

& یه جای امن! نمیتونیم خونه بمونیم. تازه ممکنه اونها ما رو زیر نظر داشته باشن.

مینهی چشمهای سیاه و نافذ یونگی رو میبینه که از آینه ی عقب به اون و جونگکوک نگاه میکنه و موجی از آرامش و ثبات رو منتقل میکنن.

& تازه فکر نکنم جونگکوکی دیگه بتونه امروز فعالیت کنه، باید به بدنش استراحت بده.

جونگکوکی که همون لحظه بهش اشاره شده بود، توی خواب زمزمه ای میکنه و بعد دستش رو روی پای اون و زیر گونه ی خودش میذاره.

آهی میکشه .

+ چقدر دیگه طول میکشه؟ پاهام داره به خاطر سر سنگینش خواب میره .

صدای خنده ی تهیونگ بلند میشه و به سمتشون برمیگرده .

× شما دوتا خیلی کیوتین، زوج خوبی میشین.

مینهی از روی عصبانیت نفسی میکشه. انگار تهیونگ مجبورشون کرده همین الان ازدواج کنن .

+ زوج!؟ آره حتمااا!! احتمال اینکه فیل ها پرواز کنن از با هم بودن ما بیشتره .

تهیونگ با لحنی که کمی تمسخر آمیزه، دوباره میخنده.
برمیگرده سر جاش و اونها رو به حال خودشون رها میکنه.

بعد از یکم دیگه رانندگی، به منطقه ای تو حومه ی شهر میرسن که توش چندتا خونه به هم چسبیده قرار گرفتن. یونگی ماشین رو کنار یه خونه ی متوسط نگه میداره، خونه ای غیر قابل توصیف با در توری و چند تا گلدونی که رو به روی در ورودی قرار داره.

دیوارش طوسی رنگه و ساختارش کاملا معمولیه.

همه چیز این خونه جوری ساخته شده بود که عادی و خسته کننده به نظر بیاد و جلب توجه نکنه.

یونگی با بی حوصلگی کمربندش رو باز میکنه .

& رسیدیم، سر و کله ی بقیه هم بعد از اینکه یکم... تمیز کاری کردن، پیدا میشه.

اوه، درسته. بلاخره یکی باید اون جسدها رو گم و گور کنه.

با تصور اینکه جیمین، نامجون، جین و هوسوک اون اجساد رو یه جایی مخفی میکنن، چینی به دماغش میده و لرزه ای به ستون فقراتش میوفته.

🩸Blood ink🩸جوهر خونOù les histoires vivent. Découvrez maintenant