P.1 New beginning شروع جدید

26 5 0
                                    

پارت 1

(" تو میتونی انجامش بدی. تو باید انجامش بدی. مثل پاره کردن بانداژ میمونه، همونقدر سریع و کمی دردناک.")


تو همین افکار اطراف مغازه تَتو میپلکید و در تاریکیِ پشت در مغازه غرق شده بود.

فرق بین روشنایی بیرون و داخل مغازه انقدر زیاده که انگار اونجا یه دنیای دیگه ست.

دیوارهای تیره ی اونجا پر شدن از طرح های مختلفِ تَتو، نقاشی های ساده و عکس تَتوی مشتری های قبلی. کاشی های سیاه رنگ با تاریکی نسبی و مه آلود داخل مغازه ترکیب متفاوتی رو به وجود آورده.

دود سیگار مثل ابر داخل هوای مغازه میچرخه.

مینهی دو تا پسر میبینه که بی هدف داخل مغازه میچرخن و در آخر، بین مشتری ها جایی پیدا میکنن و میشینن.

یه نفر پشت پیشخوان نشسته بود و داشت با بی حوصلگی با گوشیش بازی میکرد.

یه سیگار بین لباش بود. نور نارنجی انتهای سیگارش، روی پیرسینگ لبش میوفتاد و باعث میشد لب پایینش بزرگتر به نظر بیاد.

تفاوت صورت خیلی جوونش با تَتو های روی بدنش شوکه کننده بود. مخصوصا تَتوی (اشک) بالای گونش، درست زیر چشمش. جوری که انگار همیشه در حال اشک ریختنه.

همونطور که مینهی به داخل مغازه خیره شده بود، پسر اونطرف دربِ ورودی مینهی رو دید و بدون هیچ حرکتی یکی از ابروهایش را بالا انداخت و پرسید:

میای تو یا میخوای تا صبح اونجا وایسی؟؟

مینهی نفس عمیقی کشید.

با یه دست درب رو هل داد و وارد دنیای عجیب اون مغازه شد. داخل مغازه برعکس تصور مینهی، بوی عجیب و متفاوتی داشت.

انتظار ترکیبی از بوی سیگار و عرق رو داشت ولی، یه بوی خاص تو مغازه بود؛ یه بوی جذاب و خواستنی....

بوی یه مرد!!!!!

با ورودش ، زنگ بالای در به صدا در اومد که باعث شد پسری از پشت مغازه جلو بیاد.

پوستش سبزه و گندمی بود و یه گردنبند جوکر به گردن داشت. گوشواره سیاه کوچولویی هم به گوشش بود و با لبخندی به مینهی نگاه میکرد:

به BBS خوش اومدی. من هوسوک ام چطور میتونم کمکت کنم؟؟

مینهی هم متقابلا بهش لبخند زد، ولی بلافاصله لباس پسر نظرش رو جلب کرد و متعجب پلک زد.

اون لباس کاملا توری بود!

مینهی میتونست کل سینه اون پسر رو واضح ببینه، حتی تَتوی سمت راستِ بالا تنه اش رو، که تا سیکس پک های جذابش ادامه داشت. دیدن این منظره باعث شد ، سرخ بشه و چشمهاش رو ازش برداره.

🩸Blood ink🩸جوهر خونWhere stories live. Discover now