P. 32 Injured not dead مجروح نه مرده

289 31 11
                                        

پارت : سی و دوم (.مجروح.نمرده)

هیچ کاری از دستش برنمی آد!

تو همون بین که همه چیز قاراشمیشه و میشه یه جو سنگین و متشنج رو حس کرد، یه دستی میاد و کمر مینهی رو میگیره و با خودش میبره، که باعث میشه دادش به هوا بره.

+ یااااااااااااااا.... تو دیگه کدوم خری هستی؟

ضربه ی محکمی به دست های طرف میزنه، اما وقتی صدای آشنایی در پشت سرش به گوش میرسه از حمله کردن بهش منصرف میشه.

= آیــی! یوناااا! بابا منم!

سرش رو برمیگردونه و از روی شونه اش چشمش میخوره به جیمینی که حسابی هول کرده و با اینحال سعی میکنه مینهی رو از جمع اون مرد هایی که فعلا تو آرامش قبل از طوفان به سر میبرن دور کنه!

همزمان چشمکی هم بهش میزنه و باعث میشه مینهی چشم هاش رو ریز کنه تا دلیلش رو بفهمه.

همون لحظه، سر و کله ی جین و یونگی که شونه به شونه سونگمین راه میرفتن، پیدا میشه.

هر کدومشون اسلحه رو به طرز تهدید آمیزی تو دستشون گرفته بودن.

حرکات دزدکی و بی سر و صداشون، مینهی رو به وجد میاره!

انقدر تمیز و بی عیب و نقص مخفی شده بودن که حتی متوجه اومدنشون هم نشده بود!

هرچی بیشتر اونها رو سر کارشون میدید، بیشتر متوجه میشد که چقدر میتونن ترسناک باشن!

چند مردی که هنوز توی آشپزخونه بودن وقتی متوجه تهدید شدن لیدرشون شدن به سمت پسرها خیز بردن اما یونگی به محض اینکه متوجه کوچکترین حرکتشون میشه، به سمتشون حمله میکنه و با صدای شیطانی میغره.

& اگه جرئت دارین، فقط به اندازه یه وجب دیگه تکون بخورین !

آدمایی که از طرف پدر مینهی اومده بودن، وقتی متوجه هدفگیری دقیقی که از سمت در آشپزخونه انجام شده بود؛ میشن، سرجاشون خشکشون میزنه!

جین هم از سمت دیگه، سونگمین رو با اسلحه نشونه میگیره و با صورت سرد و بی روح و درعین حال زیباش، بهش چشم میدوزه.

نامجون هم همونطورکه دستش رو بالا میبره، با زیرکی تمام از کنار سونگمین رد میشه.

همون موقع، جیمین به همراه جونگکوکی که میلنگید و تهیونگی که اخم هاش توهم بود، مینهی رو به سمت زیر راه پله هدایت میکنه.

وقتی در رو باز میکنه، مینهی با تعجب زمزمه میکنه.

+ هنوز هم باید بریم دستشویی؟

جیمین خیلی به حرف های مینهی اهمیت نمیده و توجهش رو به راهرو میده تا زیر نظر بگیرتش.

انگشت هاش رو روی کمر مینهی به حرکت در میاره و در همون حال سعی میکنه اسلحه هاش رو از غلاف در بیاره.

🩸Blood ink🩸جوهر خونKde žijí příběhy. Začni objevovat