🩸Ｂｌｏｏｄ ｉｎｋ🩸جوهر خون

P. 55 Titans تایتان ها

پارت : پنجاه و پنجم (تایتان ها)

مینهی بی صدا برمیگرده و دوباره توی علف ها استفراغ میکنه.

هیچ صدایی به گوش نمیرسه، سکوت مطلق!

صدای موتور ماشین توی اون سکوت آشفته و بهم ریخته ی فضای داخل، ناهنجار و گوش خراشه.

از وقتی که مینهی خرابی های اون خونه رو ترک کرده، هیچکس حتی یه کلمه هم حرف نزده.

همه با هم توی ماشین استراحت میکنن، ساکت تر و خاموش تر از کوه ها، خسته و فرسوده شدن، ولی هنوز محکم وایستاده ان.

از پنجره ی صندلی عقب باد سردی زیر نوک انگشت های مینهی میوزه و شهر و مناظر به طرز مبهم و محوی میگذرن.

جونگکوک کنار مینهیه و نامجون سمت دیگه ی اونه. و یونگی متفکرانه روی صندلی جلو کنار جین که داره رانندگی میکنه نشسته.

دو تا صندلی وسط هم گرفته شده ولی مینهی نمیتونه به مردهایی که اونها رو اشغال کردن نگاه کنه.

یه بار این کار رو امتحان کرد و تقریبا زیر سنگینی چشمها و نگاهشون له شد.

ظاهرا وقتی خانواده و دوست هاشون تهدید میشن، کسایی که بیشترین شور و اشتیاق رو به زندگی دارن تبدیل به وحشتناک ترین آدما میشن.

مینهی حدس میزنه درون اونها همینطور که چنین قابلیت بزرگی برای جا دادن عشق و احساسات داره، میتونه به جاش همون قابلیت بزرگ رو به میل برای انتقام گرفتن اختصاص بده.

نمیتونه تصمیم بگیره که کدوم یکی بدتره: ارتباط چشمی با جیمین، یا ارتباط چشمی با هوسوک.

از اونجایی که جیمین ردیف وسط صندلی های شاسی بلند نشسته، خوندن چهره و احساساتش خیلی راحته.

نور غروب آفتاب نگاه مینهی رو به چشم های جیمین میندازه، گوشه ی چشمهاش رو بهم فشرده و چهره ش غرق در نگرانی و عصبانیت غیر قابل حلیه.

مردمک چشمهاش گشاد شده، لبهاش رو محکم بسته، تمام خوش رنگی و زیباییش از بین رفته و جاش رو به لب های کیپ شده و رنگ پریده داده.

خشمش داره به جوش میاد و دقیقا زیر سطح پوستش داره قل قل میکنه. تا جایی که مینهی میتونه سرخی آتشینش رو ببینه.

صورت هوسوک حالت کاملا متفاوتی رو نشون میده.

چشمهاش عمیق تر از هر چیزیه که تا حالا دیده، مثل احساسات توی غاری با اعماق غیر قابل اندازه گیری میغره.

ولع زیاد سیاهی و مرگبار بودن و گرسنگی اون تو میرقصن.

گرسنگی برای انتقام.

از موقعی که مینهی ملاقاتش کرده این اولین باره که چشمهای گیرای هوسوک چهار ستون بدنش رو میلرزونه.