هری استایلز:
صداپیشه/خواننده/بازیگر
هری استایلز کاره خود را در سن شونزده سالگی با برنامه کودک(من ابل هستم) آغاز کرد. او صدای ابل در این برنامه کودک بود. پس از منتشر شدن این برنامه کودک بود که سایمون کاول از صدای خوب او تعریف کرد و طی مصاحبه ای همکاری خود با هری استایلز شانزده ساله را تایید کرد! وی در سن شانزده سالگی با انتشار دو آهنگ و یک موزیک ویدیو رسما پا به عرصه خوانندگی گذاشت.
او توانست طرفدارانی در اروپا پیدا کند که خواهان آلبوم از وی بودند. اما هری با بازی کردن در فیلم سینمایی(جنگل) همه را شوکه کرد! کارگردان این فیلم نیل برگر درباره هری اینطور گفت: 'او استعداد باور نکردنی در بازیگری دارد. من از اینکه نقش دوم مرد را به او اختصاص دادم راضی ام. من مطمئنم او در آینده سوپراستار میشود!'
زمانی که این فیلم رو پرده های سینما بود هری استایلز باردیگر صدر خبرهارا به خود اختصاص داد. او که با بازی در فیلم جنگل طرفداران بیشتری نسبت به گذشته به دست آورده بود با منتشر کردن آلبوم اول خود به نام (وان) همه را شوکه کرد!
در سن هفده سالگی بود که کاندید بهترین بازیگر مکمل مرد برای بازی در فیلم جنگل در اسکار شد.
هنگامی که نام او را برای دادن جایزه صدا زدند وی جای دیگری بود. او در ملبورن استرالیا در حال گذراندن تور البوم اولش بود!
ماه های آخر هفده سالگیش را میگذراند که آلبوم دومش به نام(خوشحال باش) را منتشر کرد که با حمایت بی نظیر طرفدارانش مواجه شد.
این آلبوم بهترین آلبوم سال بریتانیا معرفی شد.
پس از منتشر شدن آلبومش درحالی که همه آماده بودند تا وی تور دوم خود را شروع کند خبرهایی از بازی او در سریال( تعطیلات تابستان ) به گوش میرسید.
او در هفت قسمت از این فیلم بازی کرد. استعداد وی در خوانندگی و بازیگری باعث شد مارتین اسکورسیزی کارگردان معروف هالیوود به وی اعتماد کند و نقش اصلی فیلمش را در اختیار هری قرار دهد.
او با بازی در فیلم (همه چیز خوبه) ساخته مارتین اسکورسیزی در نقش اول مرد توانست تعجب و تشویق منتقدان خودش را برانگیزد.
در اواخر هجده سالگیش بود که اعلام کرد تور آلبوم دوم خود را به زودی شروع میکند.
پس از شروع تورش که نه ماه به طول انجامید آلبوم سوم خود را به نام(گریه نکن) منتشر کرد که آلبومش در چهل و دو کشور در صدر پرفروشترین آلبوم سال قرار گرفت!
او اینبار برعکس تجارب گذشته اش کمی از سینما فاصله گرفت و تصمیم گرفت تور آلبوم سوم خود را آغاز کند.
این تور عنوان بزرگترین تور جهان را به خود اختصاص داد. با منتشر کردن مستندی به نام (من هری استایلزم) از تور آلبوم سومش و بیان زندگی وی پرفروشترین فیلم سال را هم دارا شد!
پس از آن در سن بیست سالگی بود که بار دیگر با بازی در فیلم (همیشه زنده بمان) فعالیت کمرنگتر خود در سینما را پررنگ کرد.
او در سن بیست و یک سالگی با ضبط چهار موزیک ویدیو طرفداران خود را متعجب کرد!
پس از آن او در سریال (تعطیلات کریسمس) بازی کرد. وی توانست عنوان بهترین و پولدارترین فرد معروف زیر سی سال بریتانیا را به خود اختصاص دهد!
در حالی که فیلم او در حال پخش در تلویزیون آمریکا و انگلیس بود وی در تور جهانی آدام لمبرت شرکت کرد و سی و هفت اجرا را در این تور با آدام به ثبت رساند.
او در سن بیست و دو و بیست و سه در فیلم های
ایمی، خاطرات لوسی، باغچه مادر بزرگ به نقش آفرینی پرداخت. پس از آن تک آهنگی به نام(ما میتوانیم) را منتشر کرد. درحالی که همه منتظر بودند تا وی اقدام به ضبط آلبوم چهارمش کند او در برنامه الن شو اعلام کرد که پس از هفت سال فعالیت بی وقفه در سینما و خوانندگی به استراحت نیاز دارد و ممکن است این استراحت بیشتر از یک سال به طول انجامد.
او از طرفدارانش و پاپاراتزی ها خواست تا کمی به او فرصت دهند و او را تنها بگذارند.
هری استایلز در این هفت سال هیچ روابط عاشقانه ای نداشته است. او در پاسخ به سوالی، درمورد میل روابط جنسیش اینطور پاسخ داد: من در این چند سال مشغول خوانندگی و بازیگری بودم و نتوانستم درمورد زندگی عاطفی ام کاری انجام دهم. من منتظر موقعیتی هستم تا فرد مورد علاقه ام را پیدا کنم!
و این پاسخ هیچوقت مشخص نکرد که وی به چه جنسی گرایش دارد.لویی تاملینسون:
پسری بیست و سه ساله. زمانی که یک ساله بود با خانواده خود به آمریکا آمدند.
آنها در روستایی نزدیکی جنگل آمازون به نام تمتراب ساکن شدند. شاید نداشتن وضعیت مالی مناسب بود که باعث شد پس از مهاجرت به آمریکا به این منظقه بیان.
وقتی هجده ساله بود با پول عمه خود همراه با برادرش به کالج رفتن. او بیست سال داشت که طی یک قرار با پسر همسایه عمش همه زندگیشو دگرگون کرد!
وقتی که جلوی در خونه عمش اون پسر لویی رو بوسید و بر حسب اتفاق عمش اون بوسه رو تماشا کرد و بعد خیلی راحت لویی رو یک فگوت صدا زد و اونو از خونش بیرون انداخت!
اون مجبور شد وقتی که بیست ساله بود پیش پدر و مادرش به تمتراب برگرده. شاید عمش قبول کرد که درمورد بوسیدن اون پسر به کسی چیزی نگه اما این باعث نشد که برادرش توماس از جذب شدن لویی به پسرا خبر دار نشه.
وقتی به تمتراب برگشت پدر و مادرش تصمیم گرفتن تا لویی رو از مجرد بودن در بیارن. فشارهای اونا باعث شد که لویی و النور کالدر دختری همسن خودش که از بچگی تا آخرین سال دبیرستانش باهم دوست صمیمی بودن اعلام کنن که باهم قرار میزارن!
لویی پسری گی بود که به هیچ وجه به دخترها جذب نمیشد اما برای اینکه کسی از گی بودنش خبردار نشه مجبور شد بهترین دوستش رو جای دوست دخترش جا بزنه!
اون تونست با دوسال درس خوندن تو کالج در رشته گردشگری توی سازمان گردشگری آمریکا کار کنه. از اونجایی که هیچکس حاضر نبود برای راهنمای تورهای تفریحی به تمتراب بیاد لویی موقعیت خوبیو گیر آورد و به عنوان راهنمای تور برای افرادی که به دیدن روستای تمتراب و جنگل آمازون میان کار کنه.
در حال حاضر سه نفر از وضعیت لویی آگاهند.
اولیش عمه لویی که هیچ اهمیتی بهش نمیده. دومی برادرش توماس که فکر میکنه لویی بایکسشواله (از اونجایی که با النور قرار میزاره) و النور که میدونه لویی گی هست!
توماس تاملینسون:
برادر لویی. پسری بیست و شیش ساله که دانشجویه پزشکیه. هوش اون به قدری خوب بود که عمشون حاضر شد اونو پیش خودش بیاره و به کالج بفرسته و شاید فشارهای توماس بود که عمش حاضر شد لویی رو هم پیش خودش بیاره که لویی گند زد به اومدنش به کالج! اون در حال حاضر با هیچکس روابط عاطفی نداره.النور کالدر:
دختری بیست و سه ساله که تا دبیرستان درس خونده.
وقتی هجده سالش بود کراش خاصی نسبت به توماس که برادر لویی میشد پیدا کرد! پیشنهاد لویی برای رفتن سر قرار با اون موقعیت خوبی بود که شانس خودشو برای نزدیک شدن به توماس پیدا کنه! سر اولین قرار لویی به النور گفت که اون گی هست و النور هم گفت که نیاز داره لویی بهش کمک کنه تا به توماس برسه. در حال حاضر اون تو یک نانوایی تو روستاشون کار میکنه. لویی و النور هر دو دارن به هم کمک میکنن تا هرکدوم به هدفشون برسن.زین مالیک:
پسری بیست و چهار ساله. دوست صمیمی هری استایلز که همه جا باهاش بوده. در همه تورها و فیلم ها با هری بوده و هیچوقت پشتشو خالی نکرده و همیشه پشتیبانش بوده.لیام پین:
پسری بیست و شش ساله. دوست هری. کسی که همیشه گند کاریای هری پوشونده. میشه گفت مغز متفکر گروه دوستیشون لیامه!نایل هوران:
پسری بیست و سه ساله. دوست هری. پسری خندون و بیخیال.
لیام و زین و نایل میخوان هری رو تو این استراحتش همراهی کنن!هری بعد از گذشت شیش ماه از استراحتش که تمام وقتشو تو مسافرت بود حالا تصمیم گرفته به آرزوی بچگیش حقیقت ببخشه.
زندگی در یک روستا نزدیک جنگل آمازون. گشت و گذار و دیدن جنگل آمازون.
پس اون خونه ای تو روستای تمتراب که نزدیکه جنگل آمازون هست رو خریده تا با دوستاش برای مدتی اونجا زندگی کنن و از تعطیلاتشون لذت ببرن.
YOU ARE READING
Difference
Fanfictionاونا عاشق هم شدن اما باید یاد بگیرن عشق تنها دلیل برای باهم بودن نیست پس باید برای باهم بودنشون دلایل دیگه ای داشته باشن... Larry Stylinson Fanfiction start: 94/12/1