قسمت چهاردهم

2.4K 380 172
                                    

یکی از بدی های جنگل آمازون گرم بودنشه.
شاید بعضی شب ها هوایه سردی داشته باشه اما بیشتر روز هواش گرمه.

هری تو هوای گرم تابستون رویه یک زیر انداز نشسته و همینطور که داره به دور شدن زین و لویی نگاه میکنه تو فکره چه جمله ای برای آهنگش به کار ببره.

هری دوست داشت زمانه استراحتش رو واقعا استراحت کنه!

دوست داشت دیگه احساساتشو تو آهنگ جا نده

دیگه از خوابش نزنه تا ساعت سه صبح آهنگ ضبط کنه تا صداش بم باشه

دوست داشت تو خونه میشست و فیلم میدید نه اینکه خودش بخواد فیلم بازی کنه

اینا به معنیه این نیست که هری خوندن و بازیگری و دوست نداره، اون فقط خسته شده.

از شایعه ها و سختی ها و استرس های کارش خسته شده
از شلوغی ای که کارش داره
از زیر ذره بین بودنش
از کنترل شدنش خسته شده

هری باید برای دوماه آینده یک آهنگ منتشر کنه.

خودش اینو نمیخواد

دوست داره زمانی اینکارو بکنه که احساساتشو بتونه تو کاغذ جا بده زمانی که بتونه با تمام وجودش احساساتشو تو آهنگ بیاره

هری این نوع از خوندن رو دوست داره.

خوندنی که خواننده از احساساتی که تجربه کرده بخونه چون اینطوری اون میتونه بهترین آهنگ داشته باشه نه اینکه فقط چنتا کلمه رو کنار هم بزاره و سعی کنه با احساس بخونه در حالی که هیچکدومشو تجربه نکرده و نمیدونه چه حس هایی داره!

به خاطره همینه که هری همه آهنگاشو خودش مینویسه تا بتونه آهنگو درک کنه.

اون الان همین حسو داره

حس میکنه فقط داره چنتا کلمه رو کنار هم میچینه و سعی میکنه با گفتن کلماتی بین آهنگش مثل عزیزم و عشقم بهشون احساس ببخشه.
چیزی که توش موفق نیست.

اما کاریه که باید بکنه.

منیجمنتش دو هفته پیش بهش گفت که باید آهنگ منتشر کنه و هری میدونه که اگر این کارو نکنه اتفاق خوبی نمیوفته.

.
.
.

یک ساعت بود که هری داشت فکر میکرد.

چند خطی نوشته بود، اما از نظر خودش نوشته هاش تو سطل زباله جا داشتن!

میخواست آهنگه احساسی بنویسه

آهنگی عاشقانه

اون برای دوستاش آهنگ خونده بود
درباره دوستی هایه با منفعت هم خونده بود
درمورد دلتنگیش به خانواده
یا داستان زندگیش
درمورد عشق و علاقش به طرفداراش
یا درمورد اولین بوسه ای که داشته خونده بود.

DifferenceWhere stories live. Discover now