اگر یادتون باشه قسمت چهل و هفتم لویی با پاتریک حرف زد که همه حرفاشون گفته نشد فلش بک ها که پررنگ تر هستن و زیرشون خط کشیده شده حرف های لویی و پاتریک هست.
_________________________________موبایل تو جیبش میزاره و روبه روی لویی رو مبل میشینه، حرفش ادامه میده:
" تو دوران سختی خواهی داشت تقریبا هرروز برات عذابه! این تقصیر ما نیست، خودتون انتخابش کردید! وقتی... "" میشه فقط بحث اصلی پیش بکشی؟! "
لویی که حوصله نداره میگه.پاتریک سرشو تکون میده، دستاشو تو هم قفل میکنه و میگه:
" تور هری از شب سال نو شروع میشه، همون شب نمایش اصلی شروع میشه! تیلور رو صحنه میاد و جلوی تو هری میبوسه، دوربین ها این صحنه ضبط میکنن پس بودن تو اونجا ضروریه! همه اتفاقاتی که اون لحظه میوفته از چند زاویه فیلم گرفته میشه! بهت قول میدم تو این شیش ماه چندباری میتونی هری ببینی اما دیدارهاتون طبق برنامه قبلی پیش میره. ما انتظار داریم طبق برنامه ای که بهت داده میشه پیش بری، زمانی که ازت خواسته شده پیجت قفل میکنی، به گی کلاب بری و هرکار دیگه ای که تو اون برنامه نوشته شده! سعی نکن کاری خارج از اون برنامه انجام بدی چون مطمئن باش با اینکارت وضعیتت برای خودت و هری سخت تر میکنی! "" تا کی این بازی ادامه داره؟ "
لویی کلافه میگه." تا هرموقع که نیاز باشه "
" اینا واقعا نیازه؟! "
پاتریک که مشخصه منظور لویی متوجه نشده به لویی نگاه میکنه و لویی سوالش واضح تر بیان میکنه:
" این کاراتون برای چیه وقتی آخر کار مشخصه چی میشه؟! "پاتریک دستشو زیر چونش میزاره و میگه:
" اینطوری قبول کردن هری توسط دنیا راحت تره و از این مهمتر اونا از این راه توجه همه جلب میکنن و پول در میارن "" چطوری با اینکارا قبول کردن هری راحت میشه؟ منظورت از اونا کیه؟! "
لویی سردرگم میپرسه." اونا طرف قرار داد هری هستن، من و هری زیر نظر اونا هستیم و نمیتونیم برخلاف میل اونا عمل کنیم. جزئیات ریزی دست من هست اما برنامه های بزرگ اونا برنامه ریزی میکنن و هدایتش میکنن! این کمی پیچیدس سعی کن زیاد بهش فکر نکنی اما بزار درمورد اینکه این کار چه تاثیر مثبتی داره حرف بزنیم! "
پاتریک با لحن آرومی میگه و سعی میکنه لویی آروم کنه.وقتی لویی سرشو به نشونه قبول کردن تکون میده شروع به توضیح دادن میکنه:
" وقتی مسئله ای بر خلاف اعتقاداتت باشه تو مطمئنا باهاش مخالفت میکنی قضیه تو و هری هم همینطوره! پذیرش بای بودن هری برای اکثر افراد غیرقابل قبوله و مطمئنا اگر قرار باشه از همین اول اعلام بکنه بای هست ضربه بدی به شغلش میخوره که این شامل ضرر کردن همون افرادی که قبلا درموردش بهت گفتم هم میشه که اونا مطمئنا چنین چیزی نمیخوان پس جلوش میگیرن. حالا فکر کن وقتی مردم دلشون به حال هری بسوزه وضعیت فرق میکنه! خیلی از افراد هستن وقتی با جامعه ال جی بی تی آشنا میشن اوایل سرسختانه باهاش مخالفت میکنن و بعد وقتی مشکلاتشون میبینن و آشنایی بیشتری باهاش پیدا میکنن کم کم قبولشون میکنن! وقتی هری با یک دختر قرار بزاره همه فکر میکنن که اون استریت هست حالا ما وارد صحنه میشیم و تورو به مردم معرفی میکنیم، جوری وانمود میکنیم که ما نمیخوایم کسی از رابطه تو و هری مطلع بشه و شما تو موقعیت سختی هستید، اینجا اول مردم مخالف چنین رابطه ای میشن اما کم کم تغییر میکنه! روزهای سخت شما به نمایش گذاشته میشه، فشارهایی که از طرف ما به شما وارد میشه علنی تر میشه و اینطوری مردم دلشون به حال شما میسوزه و پذیرش اینکه هری بای هست براشون راحت تر میشه. حتی اگر مخالف بای بودن هری باشن بازهم میگن که حداقل اینطوری اذیتش نکنید! میدونی آدما نمیتونن بیخیال احساساتشون بشن و حتی گاهی به خاطر احساسی که دارن برخلاف عقایدشون رفتار میکنن!
اگر بخوان احساسات هری نادیده بگیرن هم به نوعی ضرر میکنن چون هری دیگه اونطوری که اونا میخوان باهاشون همکاری نمیکنه که این بازهم به ضررشون هست پس اونا راهی انتخاب میکنن که هم مردم برای بای بودن هری آماده کنن و هم هری با چنین کاری مشغول کنن حتی این نمایش ها هم براشون پول میاره! "
YOU ARE READING
Difference
Fanfictionاونا عاشق هم شدن اما باید یاد بگیرن عشق تنها دلیل برای باهم بودن نیست پس باید برای باهم بودنشون دلایل دیگه ای داشته باشن... Larry Stylinson Fanfiction start: 94/12/1