برای ادامه نیاز هست وت بدید⚠
New message:::::
ز- چندبار زنگ زدم پس چرا جواب نمی دی
لی- چرا تایمه کلاسم زنگ می زنی ؟!
ز- قبل از اینکه تریشارو برسونم پیش دوستاش بیا خونه ببینمت
لی- خونه ?
ز- یه چیزی برات گرفتم,نمی خوای بهت بدمش;)
لی- چرا نمی ذاری اخر هفته تو خونه خودمون بدیش ;)?
ز-امروز ولنتاین یادت رفت?
لی- نه ولی هدیه من اماده نیست
ز-اشکالی نداره بیا بیبی
ل-زین به مامانت چی بگم?
ز-بگو فلش مموریمو اوردی
ل-اکی میبینمت💘.
گاهی پافشاری ما روی یه موضوع ممکنه عواقب بدی واسمون داشته باشه, زین دلش می خواست تو روز ولنتاین برای چند دقیقه هم شده عشقشو ببینه.
اونا هیچ وقت تو خونه پدریشون قرار نمی ذارن که مبادا با یه اشتباه کوچیک و یه کام اوت ناخواسته همه ی داشته هاشون و از دست بدن.
ولی هیچ کس نمی تونه مسیر زندگیشو ثابت نگه داره.!لی بعد از تموم شدن کلاس به سمت خونه زین حرکت می کنه همینکه وارد خونه می شه تریشا با بوسه ای از گونه ش بهش خوش امد می گه
ت- کم پیداشدی, بقیه چه طورن ?
لی- ممنون اونا خوبن امیدوارم زین خونه باشه واسش برنامه ای که می خواست و ریختم!
ت -خونس ولی این همه راه و برای چی اومدی با پست می فرستادی عزیزم
ل-خب باید براش توضیح بدم چطوری کار می کنن!
ت-چیزی می خوری?
ل- نه ممنون می تونم برم اتاق ?
ت- ارهلیام با تمأنینه مخصوص به خودش از پله ها بالا میره تو دلش استرس داره و البته هیجان دیدن زین بعداز یه هفته دوری,
شاید یه هفته زمان طولانی نباشه ولی برای اونا که تمام سالهای بچگیشون و دوران تحصیل و باهم گذروندن, دور بودن چند روزه کم تر از شکنجه نیست!ورودیه اتاق زین با یه لبخند کش دار مقابلش ظاهر میشه
برای چند دقیقه هردو محو زیبائی هم میشن درست مثل وقتی که یه نقاشی از طبیعت ببینی و دلت بخواد تمام جزئیات ش رو کشف کنی.
زین چون می دونه خلوتشون با وجود تریشا خیلی طول نمی کشه اروم مچ دست لیام و میگیره و میکشتش سمت اتاق و به در میچسبونش هیچی نمی تونه فکر بوسیدن و از سرش بیرون کنه!
بی معطلی صورتشون و بهم نزدیک می کنن اونقدر که تشخیص دم و بازدمشون از هم سخت میشه.لی- بیب چه طوری زنده می مونم وقتی نیستی
زین- چون می دونی فاصله مون ابدی نیست!
لی- کاش خونه خودمون بودیم
زین- فقط به الان فکر کن !
تریشا هر لحظه ممکنه سر برسه و این تنها فکری بود که می تونست بوسه داغ و عمیقشون و تموم کنه.
زین درحالیکه دست لیام و تو دستش داره اونو به سمت کمدش میبره.
پک کادو پیچ شده لوازم ارایشیِ صورتی, که لیام خودش اونو ازپشت ویترین پسندیده می تونه
خیلی سر ذوق بیارتش.لی- تو اینو خریدی پولشو از کجا اوردی ?
ز-دوسش داری?
ل-محشره
رژ لاک ادکلن هرچیزی که توش بود رنگی بود که اونا تو خلوت خودشون ازش استفاده می کردن فارغ از تاپ و باتم بودن هردو علاقه خاصی به این رنگ دارن .
رنگی که هیچ جایی بین وسایل خونه پدریشون نداره!زین گوشیشو ورمی داره که چشمای پر ذوق و سوزن شده ی لیام و ثبت کنه ولی ورود ناگهانی تریشا مانع میشه
ت-پسرا براتون شربت اوردم!
پک صورتی از چشمش دور نمی مونه و بدون مکث می پرسه
ت- آو لیام پسرم اون چیه تو دستت ??
زین با تقلا دهنش و باز می کنه ولی تمام صفحات مغزش صاف شدن هیچ کلمه ای به ذهنش نمی رسه
, این جور مواقع لیام عکس العمل بهتری داره و خیلی زود به خودش میاد!ل-لوازم ارایش
تریشا با نزدیک شدن به اونا هرم گرما و سرخ شدن دوباره ای و به هردو تزریق می کنه
دمای بدن زین نمی تونه بالاتر از این بشهت-خب برای کیه? اصلا کدومتون عاشق شدین ?
زین بازم خیره مونده و چیزی نمیگه
لی- آم خوب برای منه!
به محض تموم شدن کلمه ش زین نگاه متعجبشو به سمتش پرت میکنه مدام با خودش میگه نه الان وقتش نیست زین تو باید جمع و جورش کنی !
ت -خب کی هست این دختر خوشبخت? اشناس ?
با شنیدن کلمه دختر هردو نفس حبس شده شونو بیرون میدن
لی حالا با تمرکز بهتری میتونه اوضاع و تو دست بگیرهل-خب راستش خودم مطمئن نیستم فقط دیدمش و امروز ولنتاینه تصمیم گرفتم بهش هدیه بدم !
ت-اگه سختت باشه من میتونم واسطه بشم ل-نه مممنون, نه واقعا
ت-مامانت میدونه?
با گفتن این جمله اژیر خطر برای هردو به صدا دراومد تریشا و کارن رابطه خوبی باهم دارن واز طرفی کارن هم چیزی و از جف پنهون نمیکنه !و این یعنی شروع یه دردسر!
ت-پس برای همینه زین نگهش داشته ؟!:)
تریشا بسته رو به لی پس میده و بالبخند از خبر تازه ای که دستگیرش شده به زین میگه که اونو به دور همیش برسونه دورهمی که اتفاقا کارن هم توش دعوته !
و بعداز اتاق بیرون میره.هیچ کدوم چیزی نمیگن زین روی تختش میشینه و با سرانگشتش موهای نیمه بلندشو میچلونه.
لی- هی چیزی نشده!زین با نگاهش اونو وادار به سکوت میکنه
ز- بهتره بری
لی- آ اره شب باهم حرف می زنیم
ممنون از هدیه ات فراموش نکن هدیه من هنوز مونده!روی موهای زین و کمی میبوسه و از اتاق بیرون میره.