حال و هوای زین بعد از رفتن جف و لیام تغییر قابل توجهی پیداکرد.
اروم و امیدوار تمریناتش و انجام میداد
هیچ کنایه یا حرف تریشا اون و وادار به بحث نمیکرد.
نشنیده میگرفت و با سکوتش نشون میداد اومدن لیام انقدری تاثیرگذار بوده که نخواد تو هیچ بحثی شریک بشه.
این موضوع هم تریشا رو خوشحال میکرد و هم ناراحت..
حدود اثرگذاری از سمت لیام چیز جدیدی نبود اماتو شرایط جدید موضوعی بود که تریشا رو مشکوک تر کنه..بازاهد تماس گرفت تا برای چندمین بار از حقیقت مطمئن بشه.
ت-خب روثی خوبه ؟
ز-اره عزیزم زین بهتره؟
ت-اروم تر شده ولی دلیل اروم بودنش اذیتم میکنه
ز-چی؟
ت-اومدن لیام و جف
ز-اونجا اومدن ؟کی؟چرا راش دادی؟
ت-سه روز پیش با جف ..خب اونهمه راه اومدن عیادت نمیشدبیرونشون کنم
زاهد تو ذهنش فحشای جورواجوری نثار لیام میکرد اما به هر نحو سعی کرد اروم باشه
ت-یه سوال میپرسم توقع دارم دروغ نشنوم خب؟ بگواونشب چه اتفاقی بین شما سه نفر افتاد
ز-مامان چند بار باید بگم؟
ت-بهم راست بگو چرا هردوشون و تا مرگ کتک زدی؟
بخاطر یه دلیل مسخره زین و زدی اوکی لیام ربطش به تو چی بود حالا هر کوفتی که میخواست باشه این و نمیفهممز- واقعا چند بار باید بابت اونشب پشیمونیم و ابراز کنم و بگم کارم درست نبود؟دیگه داره ازاردهنده میشه
ت-یعنی هیچی بینشون نبوده؟!زاهد اگر روزی خلافش ثابت بشه بینمون برای همیشه فاصله میوفته گفته باشم
ز-نمیذارم به اونجا بکشه!واقعا چیزی نیست فکر خودت و مشغول نکن
ت-بخاطر چیزی نیست زدی برادرت و ناقص کردی!
نه به اون که هرروز زنگ میزدی دو ساعت مغزم و میخوردی که نذار لیام با زین بگرده نذار خراب بشه.. نه به الان که ساکتی.ز-باور کن اگه چیزی بینشون بود من ساکت نمیموندم و نگران نباش دورادور حواسم هست.
ت-چطور میخواد حواست باشه وقتی زین میخواد جدا شه؟
ز-چی شه؟
ت-میگه میخوام جدا زندگی کنم.منم نمیتونم جلوش و بگیرم و اینا تقصیر توا
ز-من چیکاره ام ؟
ت-تو یه طوری رفتار کردی که فکر کنم زین گناهکار هرروز سوزوندمش با حرفام
انقدر سربه سرش گذاشتم که کلافه شده.
قبلا پیش خودمون بود میفهمیدم داره چیکار میکنه !