Birdy - Wings
Under a trillion stars
We danced on top of cars
Took pictures of the stage
So far from where we are
They made me think of you
They made me think of youبعد از تماس های زیادش به گوشی زین ناامید و دستپاچه شماره هری و گرفت.
چند باری سعیش بی نتیجه موند تا هری بعد از انجام کارش تونست به گوشیش سری بزنه
ج-هریه-سلام اقای پین.خوبین؟
خ-پسرم من و ببخش این موقع تماس میگیرم..
ه-کاری هست بگین.
ج-لیام و زین من و چند ساعتی هست بیخبر گذاشتن.تلفن و جواب نمیدن راستش ادرس خونه اشون و هم نمیدونم
ه-نگران نباشین حتما دوتایی جشن مجردی گرفتن
ج-اخرین بار که تماس گرفتم تو راه خونه بودن..برات امکانش هست بهشون سری بزنی؟
ه-امم میتونم ولی میترسم مزاحمشون باشم
ج-نگرانم یه مقداری.. لیام بدون چک کردنم نمیخوابه...
ه-اوکی اگه واقعا اذیت کننده اس من بهشون سر میزنم.اتفاقا نزدیک به اینجا..خبر میدم بهتون ..فعلا
ج-ممنونم ازت
تلفن و به شارژر وصل کرد تا بتونه دوباره به زین زنگ بزنه.احتمال میداد اونقدر سرگرم تفریح باشن که از تلفن غافل شدن اما این وهم میدونست که دل لیام بدون شب بخیرش اروم نمیگیره..کلافه از چند ساعت بیخبری پنجره رو باز کرد تا هوای بارونی بیرون ذهنش و تازه کنه.
***
خشن زین و دنبال خودش میکشید
به عقب سرش و گردوند نگاهش روی درِ بازمونده موند .پیش لیامش, پیش نقشه ها و اینده ی شیرینی که برای رسیدنش ازار دیده بودن
با فشار دستش و ازش جدا کرد به سمت خونه پاتند کرد اما دو مرد دیگه سد راهش شدن
برای لحظه ای نگاهش به چشمای پدرش ثابت موند
ز-ولم کن .ولم کنید..
با اصرار زیاد سعی داشت به سمت خونه برگرده
اما بیفایده بود خودش و به زمین گلی کشید تلاشش و بیشتر کرد ولی برای مقابله اونقدری قوی نبود که پیروز بشهی-خفه شو خجالت بکش این کارا چیه؟؟
داد بلندش تن زین و به لرزه انداخت میفهمید یه چیزای فهمیده اما نمیدونست تا چه حد.
هرچی بیشتر به لیام فکر میکرد بیشتر تقلاش و زیاد میکرد تا وارد ماشین نشه
از بخت بد بخاطر هوای بارونی هیچ عابری هیچ ماشینی رد نمیشد تا کمک حالی باشه برای وضعیت زین.
خیلی زود فریاد هاش با دست بزرگ مرد خفه میشدن
خوب میدونست این تلاش هیچ ثمره ای نداره مقابل دست های تنومند بادیگاردهای پدرش حرفی برای گفتن نداشت..