-70

1.8K 389 1.5K
                                    

وقتی ماشین و جلوی عمارت مالیک ها پارک کرد طولی نکشید تا به همراه هری از جلوی درب نگهبانی عبور کنن.

عصبانیت جف به قدری ترسناک بود که هری و به سکوت وادار کنه

جرات به زبون اوردن کلامی رو نداشت تا حتی بتونه جف و دعوت به ارامش کنه

با قدمای سریع و محکمش محوطه ی سرسبز و وسیع و پشت سر میذاشت وقتی حتی لحظه ای از فکر لیام دور نمیموند.

تریشا و یاسر هردو درحالی به محوطه میومدن که از دلیل سرزده اومدن جف بیخبر بودن

زمانیکه  باهاشون رودرو شد عصبی پرسید
ج-زاهد کجاس

ت-جف ؟

اینبار صدای خشنش با فریاد همراه بود
ج-زاهد کدوم.گوری ؟صداش کن

ی-چیشده

ج-با پسرم چیکار کردین؟

ی-چی میگی از کی تا حالا زین پسر تو شده ؟

نزدیک به یاسر جوری تو صورتش فریاد زد که تریشا احتمال بده به زودی باهم دست به یقه بشن
ج-با لیام چیکار کردین؟ کجاس؟

ر-بابا؟چیشده؟

با اومدن روث ,,زاهد هم بهشون ملحق شد
با وجودی که سعی میکرد چهره ی خونسردی از خودش نشون بده به شدت ترسیده بود.

وقتی چشمش به زاهد میوفتاد به سمتش حمله ور شد بدون هیچ شکی پیشونیش و به بینیش کوبید تا یاسر و روث بینشون قرار بگیرن

ی-داری چیکار میکنی معلوم هست؟ چه خبره؟

ت-این چه کاریه جف.

درحالیکه انگشت اشاره اش و نزدیک به صورتش گرفته بود تهدید امیز گفت
ج- وای به روزی که بفهمم دست کثیفش به لیام خورده باشه

ج-بگو چیکار کردی مرتیکه بیناموس

در حالیکه دستش و به بینی خون الودش میکشید روث و کنار زد

ز-چرا سراغ پسرت و از من میگیری ؟برو ببین تو کدوم گی کلابی پی هرزه ها میگرده

ج-هرزه تویی و اون افکارت.

ز-ازت شکایت میکنم

ی-تو غلط میکنی ..ساکت

سعی داشت باز هم به سمتش بره اما اینبار دست هری بود که جلوش و میگرفت
ج-ولم کن ببینم

تریشا که چند روزگذشته از افکار و کارهای پسرش باخبرشده بود حدس میزد این ماجرا بی ارتباط به زاهد نباشه

ت-چرا فکر میکنی زاهد از لیام خبر داره ؟

ج-همون روزکه زین و از در خونه اش برداشتین و اون بلارو به سرش اوردین لیام تو خونه بوده و حالا نیست! کارو به پلیس نکش یاسر

ی-جدا؟؟ افرین از رفیق برادر و شریک رسیدیم به پلیس کشی افرین

ت-زین اومده پیش تو؟

Same mistakes Ziam Where stories live. Discover now