ز-پیاده نمیشی ؟
ل-نه سردمه, خودت برو, کارتمو ببر هرچی لازمه بگیر
ز-کارتتو بکن تو کونت بداخلاق!
لیام صندلی و خوابوند
سرش و سمت شیشه چرخوند چشماشو بست.چیزی از ناراحتیش کم نشده بود.چند دقیقه بعد زین با دست پر برگشت,
ز- گوشت گرفتم میخوام برات ازاون استیک تندا که دوست داری درست کنم.
ز-لیام خوابی ؟ شنیدی ؟ل-میتونی با استیکات خودتو به فاک بدی ؟؟
ز- پس هنوز قهری
ل- قهر نیستم ازت متنفرم
ز- وقتی گرسنه شدی میگم بهت کی رئیسه !
ل- میدونم یکه تاز میدان توئی! هنوز نمیتونم هضمش کنم چقد راحت گذاشتی رفتی!
ز-لیام شلوغش میکنی, من معذرت خواستم, تا همیشه که نرفتم !
ل-از تو بعید نیست!
زین عصبانی شد ماشین و با ترمز بدی نگه داشت
ز-فکرنمی کنی داری شورش میکنی?ل- امروزمون دستپخته توئه
خیلیم تلخه زین!
اگه باهم ازدواج کنیم وتو نتونی محکم پای چیزی که میخوای وایسی تکلیف زندگیمون چیه؟ با این شرط که من اون چیزی باشم که میخوای!ز-منظورت اینه که نمیخوام ؟
ل-دقیقا منظورم همینه, وقتی میگی باهام می مونی باید تو همه ی شرایط بمونی!
باید تو عمل نشونش بدی!
همش حس میکنم زمینه زیر پام
شل شده.
قرار نیست فقط به فکر خودت باشی.!ز-صبر کن لیام, من به فکر هردومون بودم
هستم, تا همیشه, ولی نمیتونم با تریشا در..لیام بین حرفش پرید
ل-تریشا یاسر تریشا
ممه میخوری یا پوشک میشی ?ل-زین بیست سالته باید کم کم به فکر زندگی خودمون باشیم, ما قراره یه خانواده تشکیل بدیم,بعد از ازدواج مسئولی
نمی تونی کس دیگه رو به من ترجیح بدی نمی تونی فقط خودتو ببینی.ز-گفتی خودتو ازم جدا نمیدونی, پس چرا فکر میکنی به فکرت نیستم؟
ل- من دوهفته اس که دارم خودمو میکشم یه روز خاطره انگیز بسازم
تو چیکار میکنی اونوقت؟
چون ترسیدی یه نه خشک و خالی بگی خرابش کردی.
زین من ازت نمیخوام دعوا کنی ,
ولی انتظار ندارم درست وقتی میتونی بمونی جاخالی بدی!ل-راستش و بخوای از اینده مون ترسیدم.
ز-غلط میکنی میترسی, من پات وایمیسم.
میخوای زنگ بزنم همه چیزو بهشون بگم؟ل-قرار به گفتن بود زودتر میگفتیم
حس میکنم خیلی ضعیفم وقتی اونطوری ول میکنی میری. ترسو نباش