روث اروم ته ریشش و ناز می کرد.
زین و لیام رو به یه اندازه برادر خودش میدونست.
به تریشا گفته بود برای بیدار کردن زین به اتاقش میره ولی این تنها هدفش نبود.ر- بچه کلاغ پاشو دیگه
زین از لای پلکاش می دید که فیس تریشا گردتر شده!وقتی کمی دقیق تر شد که روث کنارش رو تخت نشسته بود
ز-اه صب بخیر. ساعت چند؟
روث-هفت و نیم
ز- وقتی دانشگاه نداری چرا نمیخوابی کاش من جات بودم
دوباره روی تخت دراز کشید
روث-خودم اومدم بیدارت کنم تا درباره ی لی باهم حرف بزنیم
گوشای زین تیز شد روی تخت نشست.
چشماش و با انگشتاش مالید تا لایه ی نازک تاری رو ازشون دور کنهروث- زین میدونم که میدونی لیام خوب نیست
ز-نه نمیدونم چرا گیر دادین بهش خوبه که
روث-کجاش خوبه؟لیام افسرده اس کم حرف و بی حوصله اس.اینا همش بخاطر شکست احساسیه.
ز-چه روانشناس زیاد شده!
روث ضربه ی ارومی به بازوی زین زد
روث-لوس نشو بگو چیکار کنیم بهتر بشه.
ز-ولش کنید به حال خودش. کم کم خوب میشه.
روث-منم مثل تو فکر می کردم ولی دیشب با بابا دعوا کرده, اونم مجبور شده بخاطر بی ادبیش بگه از شرکت اخراجی.داره بدتر میشه.
ز- نو کامنت
روث -یعنی چی؟باید چیکار کنیم ؟
ز-همون که گفتم
از جاش بلند شد تو اینه قدی اتاقش خودشو نگاه کرد دستی به ته ریشش کشید
ز-بزنم اینارو یا نزنم؟
ر-نزن
به سمت روث برگشتر-کارن میگه اگه یه کاری کنیم با یه نفر اشنا شه زودتر فراموش میکنه.
ز- زور بگین ؟
ر-کی گفت زور بگیم. یکی و درنظر میگیریم یه مهمونی چیزی ترتیب میدیم
ز-میندازینش تو بغل یکی؟! موفق باشین
ر-جدی باش
زین-لیام سخت پسند از هرکسی خوشش نمیاد. این کارا چیه. کارن و تریشا خل شدن از تو انتظار ندارم
ر- پای برادرم وسطه میدونی که چقد عاشقشم. امتحانش چه ضرری داره ؟
ز-مسخره س اخه مگه ادم گوسفند که براش فرق نکنه با کی بچره! با این کارا بیشتر اذیتش میکنین.
ر-من نمیفهمم چه اشکالی داره همونطور که تو با نیکول اشنا شدین!
ز-صب کن ببینم چه اشنایی ؟