32

2.2K 441 1.1K
                                    

زاهد به جف اجازه تصمیم گیری نداد
  قبل از هر چیز
به محض بیدار شدن, خانواده رو در جریان اتفاقات افتاده, گذاشته بود!
به علاوه ی حرفایی که به جف گفته بود مقدار زیادی دروغ پر طمطراق هم به گفته هاش اضافه کرده بود.
به قدری تو این کار تبحر داشت که  کمی بعد صدای جیغ کارن تو کل عمارت بپیچه.

جف دوان دوان خودش و به منبع صدا رسوند.

ج-چه خبره؟

ک-چه خبر نیست بگو؟

ر- تمام این مدت داشت تو چشمای ما نگاه میکرد و دروغ میگفت ؟

ج-مگه نگفتم نباید بگی مزخرفاتت رو ؟

زاهد-خانواده باید بدونن چه خبره!

یقه ی زاهد و تو دستش پیچوند تو صورتش فریاد میزد
ج-به یاسرم گفتی؟

ز-نه

ج-هیچ کس حق نداره بهشون حرفی بزنه.وای بحالت خبرشون کنی داغ جوونیت و به دل مادرت میذارم فهمیدی ؟

منتظر جواب نموند تایقه شو ول کنه.

چشمای قرمز و ترسناکش خبر از شب اشفته اش میداد.
نتونسته بود پسورد درستی به گوشیه لیام بده.
واز طرفی گوشیه خاموش زین دلهره اش رو بیشتر از قبل کرده بود

کارن زیر لب شکایت میکرد و اشکای زیادش برای دستمال دستش کافی نبودن 

ک- میدونستم یه ریگی به کفشش داره

ر-وای من باورم نمیشه اینهمه کثافت بودن و

ز-بعید نبود ازش

ج-تو خفه شو

ر-بابا یکی دیگه خلاف میکنه دادش و سر زاهد میزنید ؟

ز-درک میکنم که نخواید قبول کنید

جف با اخم نگاش کرد

ج-به چشم خودت دیدی که انقد مطمئنی؟خیر سرت وکیلی!

ز-من دیدم کافی نیست ؟

ج-نه کافی نیست .تنها چیزی که همیشه دیدم لجبازی تو با لیام بوده. کدومتون رابطه ی بدشون و انکار میکنید؟

ر-یعنی زاهد انقدرپسته همچین تهمتی بزنه ؟

ک-سر خودت و کلاه میذاری بسه سر مارم کلاه نذار.
خوب میدونی دلیل رفتارای غیر طبیعیش فقط یه چیز میتونه باشه.

ج-تو داری این حرف و میزنی تو که جونت بهش بستس

ک-بستس که بستس باید چشمام و ببندم وقتی تا زیر گلو تو گه فرورفته.

ج-متاسفم برای خانواده ی که دارم.

ک-ببین کی داره اینحرف و میزنه ؟!
جف پی بزرگ
تو که سایه ی همجنس بازارو با تیر میزنی,
مایک پترسون همونی نبود که تو اخراجش کردی
چند وقت بعدم بی پول و اواره خودکشی کرد ؟ تو نبودی میگفتی اینا کثیفن ؟

Same mistakes Ziam Where stories live. Discover now