61

2K 387 312
                                    

ل-نمیفهمم الان این چه کاری بود؟؟

ز-بد نگا کرد باید چشای ایکبیریش و درمیاوردم

ل-زین از نظر زیبایی اگه بخوایم در نظر بگیریم که تو خیلی خوشگلتری اگه هیز بود باید تورو نگاه میکرد نه من و

ز-من ته چشمش یه جنبه ی بدی دیدم

ل-فرض که درست باشه لازم نبود اونجوری بهش بپری

همینطور که قدمی برمیداشتن بیشتر بازوی لیام و بین دستاش فشرد درحالیکه سرش و به گوشش نزدیک میبرد گفت

ز-اون روز که کسی به تو نزدیک بشه روز مرگ منِ

ل-اخه من تا نخوام کسی نمیتونه بهم نزدیک بشه پس نگرانی نداره کره بز اگه جای من بودی چیکار میکردی ؟!

ز-خوشم نمیاد اون جوری زوم تو صورتت حرف میزد یارو

ل-پس چطوری میخواستی بریم ساحل لختی؟

چشمای زین برقی زد ذوق زده گفت

ز-کی بریم؟

ل-چرا انقدر دوس داری اونجا بریم؟

زین نفس عمیقی کشید
ز-اونجا یه حس عجیبی داره ادما جدا از لباس های متفاوت شون کنار هم قرار میگیرن.. زن ..مرد مث اینکه هیچ فرقی نکنه واسشون.واسه چند ساعت فقط یه ادمی

لیام سرش و به خودش نزدیک برد وروش و بوسید

ل- من عاشق چیزی هستم که تو کله ات جریان داره ولی میدونی اکثرشون این ذهنیت و ندارن واسه اونجا رفتن !!

ز-میدونم .. ما با اونا کاری نداریم

وقتی به جای شلوغ تری از ساحل رسیدن هردو متوقف شده به قایق های رنگارنگ که با سبز ابی دریا هارمونی و منظره ی فوق العاده ای و ساخته بود خیره موندن

ز-میخوام تو قایق دراز بکشم بیا از این کلاه های حصیری بخر واسم

وقتی به دست فروش دوره گرد رسیدن لیام دو تا کلاه و یه یه دوربین پولاروید کوچیک برداشت..

ز-موبایل هست پول پای این دوربین نده

ل-این فرق داره بیب..فقط بگو قایق چه
رنگی باشه؟

زین چشم گردوند تنها قایق سفیدی که میدید و انتخاب کرد

ل-اینجا یه عالمه رنگ هست چرا سفید؟

ز-چون متفاوت .ببین همین یه دونم هست امیدوارم سالم باشه

لیام دور از چشم زین چیز دیگه ای خرید و اون و داخل کلاه گذاشت

وقتی از سالم بودن قایق مطمئن شدن با کمک لیام کنار هم نشستن بادبان کوچیکش حرکت ارومی رو به قایق میداد.

زین محو منظره ی اطراف گه گاهی نگاهی به پایین مینداخت

ز-واو بیا اینجا ..ببین

Same mistakes Ziam Where stories live. Discover now