48

2.1K 430 487
                                    

پایین پله ها ایستاد تا با صدای دورگه ی خشنش زاهد و صداکنه

ج-زاهد! چند لحظه میای بالا

ت-چه خبره اون بالا ؟
ما غریبه نیستیم به مام بگین خب

جف حرفش و بی جواب گذاشت و پله هارو دوباره بالا رفت

ز-لابد سورپرایزِ!

تریشا و یاسر متعجب به مبل برگشتن

ی-موضوع چیه؟

ت-حتما باز لیام زده به سرش با جف دعواش شده.

ی- دخالتی نکنیم بهتره خودشون حلش کنن

ت-شایدم باز پای اون دختر وسط وگرنه لیام همیشه ارومِ

ی-دختر کدوم..
بزرگ شده دیگه برای خودش صاحب نظرِ طبیعیِ اختلاف پیدا کنن.

ت-چی بگم.

بوسه ای روی گونه ی یاسر گذاشت.

ت-دلم واسه زین یه ذره شده

ی-من و میبوسی و میگی دلت برای پسرت تنگ شده؟!

ت-تو کنارمی میبوسمت زین دوره دلم تنگ میشه فرایند پیچیده ای نیست!

ی- یه روز ندیدیش اخه!

ت-دست خودم نیست

ی-خودم فردا باهات میام
واسه پس فردا بلیط گرفتم.بیام یه دل سیر ببینمش و بعد برم

ت-پس صبح باهم بریم

-------

جف جلوتر از زاهد داخل رفت

بی معطلی یقه اش و گرفت و به دیوار کوبوندش

بدون اینکه گلوش و رها کنه با دست دیگه سیلی سنگینی به صورتش زد

ج-بی وجدان تو چه جور جونوری هستی؟
چی هستی اصلا ؟
یه هیولای بی فکر؟

زاهد دهن باز کرد که چیزی بگه ولی فشار دستای جف بیشتر از قبل گلوش و درد میاورد

ر-ولش کن بابا

روث قصد میانجی گری داشت اما نمیتونست کاری از پیش ببره

ز-دست از سر برادرم بردارین.. تا وقت هست

ج-کثافت بزنم لهت کنم؟
با چه جراتی به پسرم نزدیک شدی؟
از این زنت شرم نمیکنی؟ها؟

ر-بابا ولش کن کشتیش

این بار مشت محکمش لبای زاهد شکافت تا جیغ خفه ی روث تو اتاق بپیچه

روث به زور مقابل پدرش و زاهد ایستاد
میدونست جف هرگز صدمه ای بهش نمیزنه

ج-چقدر یه ادم میتونه رنگ عوض کنه؟

ز-همونطور که شما میتونی از یه هموفوب به حمایت از حیوانات تبدیل بشی !

ج-تو دیگه چه مرگت شده؟هنوز میتونی ازش دفاع کنی دختر؟

Same mistakes Ziam Where stories live. Discover now