-67

1.8K 404 1.2K
                                    

ی-پس کی این دکتر میاد

ت-خدا خدا میکنم نیاد!

ی-خودت گفتی درد داره!

ت-گفتم ولی نگفتم درد دیگه ای بهش اضافه کنی!

ی-چیشد تا چند ساعت قبل بد جوری داشتی از معصومیتش دفاع میکردی!

تریشا سرخورده و پشیمون از حرف هاش نگاه کلافه ای به صورتش انداخت.تصور نمیکرد اوضاع و به سمت بدتری سوق داده باشه

ت-تازه دارم میفهمم جف چه حس و حالی داره چی میکشه

ی-تو که انتظار نداری حماقت جف و تکرارکنم؟

ت-نه اما انتظارم ندارم رفتار احمقانه ی پسر بزرگت و تکرار کنی.فراموش نکن خدا زین و بهمون برگردوند

ی-کاش برنمیگردوند!

ت-این حرف دلت نیست فقط عصبی چرند میگی

ی- میخوای بگی دوس نداری مثل زاهد تشکیل خانواده بده بچه دار بشه ؟ مث همه ی ادمای دیگه مرد باشه

ت-هیچکس به اندازه ی من زین و اینده اش و دوست نداره.
نفس پر اندوهی کشید

ی-تو میتونی هرجور که میخوای رفتار کنی ولی من ازش نمیگذرم.

ت-ما مالکش نیستیم!

ی-تمام زندگیمون برای اینا صرف کردیم.چی داری میگی؟

تریشا از جا بلند شد بیقرار چند قدمی برداشت
ت-فقط میدونم مجازاتش نابودی پسرم نیست

ی-دارم ازت ناامید میشم چه زود دست از اعتقاداتت کشیدی این بازی و شروع نکن تریشا.

ت-چه بازی؟

ی-تو نبودی میگفتی کاری نکرده؟حالا داری مغزم و اماده میکنی باهاش کنار بیام ولی نشدنی!

ت-من فقط نمیخوام از دستش بدم

ی-از دست رفته چرا متوجه نیستی.نابود شده.البته هنوز نیمچه امیدی دارم که راه نجاتی باقی گذاشته باشه.بهتر ازش دفاع نکنی

ت-من کی دفاع کردم

صدای بلند هردو زاهد و به اونجا کشوند

ز-بدون دعوام میشه حلش کرد

ت- بهتره تو حرف نزنی زاهد..نمیذارم این ابروریزی و راه بندازین.

ز-ابروریزی که پسرکوچولوت راه انداخته رو به پای ما ننویس!

ت-دکتر میاد باشه.. وضعیتش و چک کنه و بره .هرچیم...هرچیم میخوای بدونی و برو از خودش بپرس اینکارا چیه

ز-اره بابا بریم از خودش بپرسیم اخه نه اینکه خیلی صادق اصلا زیرابی بلد نیست دروغ نمیگه...یه روده ی راست تو این ادم نمیبینی الان میگه رابطه داشتم پس فردا پشیمون میشه میگه نداشتم تهمت زدید!

Same mistakes Ziam Where stories live. Discover now