34

1.9K 425 395
                                    

چند ساعتی از عمل زین گذشته بود.
با اومدن یاسر, زاهد هم کم کم جرات پیداکرد خودش و به جمع نزدیک کنه.

بهرحال جف جلوی یاسر و تریشا نمیتونست رفتار بدی باهاش داشته باشه.

تصمیم گرفت راه حلای ذهنیش و پیاده کنه قبل از اینکه رابطه ی زین و لیام برای جف عادی بشه!

ز-اعتباری به این بیمارستان و کارشون نیست
ت-اره خیلی داغونه اینجا

ر-نمیشه منتقلش کنیم جای دیگه ؟

ج-ولی اینجا جفتشون و میتونیم ساپورت کنیم

ی-خب لیامم ببریم

ز-چه لزومی داره ؟عمو زن عمو هستن پیشش.
منظور من چیز دیگه بود.
من و روث قراره برگردیم لندن زینم منتقل کنیم اونجا

ت-چی میگی مگه من میتونم ولش کنم

رووث-درست میگه ما هستیم شمام همرامون بیاید

ز-دکتر طاهر متخصص فوق‌العاده ایه اشنام داریم خیالمون راحته از اون جهت

ت-فکر بدی نیست
پس تو بمون برای کارای شرکت. ما سه تا پیشش هستیم.شایدم بمونم تا وضع حمل روث

ج-حالا صبر کنید تا بهوش بیاد بعد

ز-نه عمو الان مهمه که کجا باشه به کارکنای اینجا اعتمادی نیست قبل از اینکه دیر بشه باید فکری کرد
. بریم بابا زود تر کارای انتقالش و بکنیم ؟

ی-حرفی ندارم.

زاهد خوشحال شد بی حرف به خواسته اش رسیده بود
این فاصله میتونست برای زین التیام بخش باشه
میتونست همه چیز رو به روال عادی برگردونه...

جف دستش و روی شونه ی کارن گذاشت
ج-نمیخوای ببینیش ؟

ک-میتونم نخوام ؟

لبخندی زد ,بازوی کارن و گرفت تا کمکش کنه تو راه رفتن.
از اخرین دفعه ای که لیام و دیده بود نحیف تر بنظر میرسید
.بغض و ناراحتی به دلش چنگ مینداخت ولی هنوزم سفت و سخت پای عقاید هموفوبیش میموند.

اشکاش و پاک کرد.
ک-یه ماشین صدا کن برم خونه

دست جف از کمرش باز شدمتعجب تو صورتش زل زد

ج-میخوای بری؟من و پسرت و ول میکنی؟

ک-تو پسرت و داری ,اونم تورو!

ج-بچه نشو کارن ما بهت احتیاج داریم

ک-این لیام به من احتیاج نداره.
لیامی که من بدنیا اوردم دیگه وجود نداره.
با این مدلش نمیتونم کنار بیام. باورکن.. نمیتونم..

ج-میفهممت فقط صبر کن درستش میکنیم همه چیرو

ک-جف پی اونجا خونه ی منم هست درسته؟

Same mistakes Ziam Where stories live. Discover now