ادیت شده
همون 170 ☺وتز-کوتاشون کنم؟
ل-زیبایی تو وابسته به بودنشون نیست ولی من دوسشون دارم
ز- پس اینشکلی میام پیشنهادم و میدم!
اخم ریزی به صورتش داد جوری که براش شنیدن اون کلمه مسخره بنظر بیاد
ل- درباره چی حرف میزنی؟
ز- جف باید بدونه ازدواج برامون جدی
ل-قبلا گفتم میدونه جریان حلقه هارو
ز-به هرحال باید به شکل رسمی تو جریان بذاریمش.تازه من حس میکنم کلی قراره نازش بکشم تا راضی شه!
ل-بیخیال زین ما که غریبه نیستیم. نیازی به اینجور پیشنهادا نیست تازه پیشنهاد ازدواج و من دادم اول
ز-اره ولی الان تنها بزرگتری که داریم بابای توا پس کی میاد ؟من
دو انگشتش و به لب زیرینش گرفت و مثل گیره لبش و فشار داد
ل-تو کوچولو ی زشت, کی بزرگ شدی؟ کی کارت به ازدواج کشید ؟
زین لب زد اما لیام دست بردار نبود
ز-وداذتبتیت
ل-اوه بگو
به محض ازاد شدن لبش گفت
ز- همونوقت که تو قد کشیدی مرد شدی فرفری دماغ کوفته ای !لیام دستی به بینیش کشید
ل-هنوزم هست ؟
ز-هست ولی کنار خوشگلیای دیگه ات پنهون!اووووه چه روزایی بود
ل-اگه احساس تو نبود الان شکلی بودیم که اونا میخواستن؟ همونجوری برادرای صمیمی ؟
ز-نه فک میکنم جریان زندگی از هم فاصلمون میداد خب ما که ربطی بهم نداشتیم بلاخره از یه جایی بُرش میخورد
ل-حق با توا احتمالا هرکس سرگرم زندگی خودش میشد ..اوووق چقد مزخرفی اونشکلی
ز-چه شکلی؟
ل-که مال من نباشی
ز-من بیخ ریشتم غصه نخور ببین دقیقا اینجا
یکی از موهای ریشش و گرفت و کمی کشیدش
ل-هووف چته
زین خندید تا با صورت شادابش لبخند روی لبهای لیام بیاد
ز-خب گوشیتم که شکستم دیگه چیکار کنیم؟
ل-مهم نیست فقط صفحه اش
ز- خطتت و باید عوض کنی این بدرد نمیخوره.یکی بگیری فقط من و بابات داشته باشیم و خلاص از همه ی مزاحما
ل-برادرت بیخیال شه کارن بیخیال نمیشه
ز-اون برادرم نیست