نیم نگاهی به زین انداخت.
دهنش باز مونده بود و کمی خر خر میکرد, وقتی دید خوابه ساکت موند.حرفای اصلیش و گفته بود وحالا قبل از هر بی ابرویی باید این ماجرارو خاتمه میداد
سنگینی بارمسؤلیت و رو دوشش حس میکرد.
ازتصور رابطه زین با لیام اوقش میگرفت.
چقدر ادم میتونه پوچ و هوسباز باشه که از هیچی نگذره حتی همجنس خودش!
بنظرش ادمای اینطوری از حیونم حیون تر بودن!
باید یه راهی برای حذف لیام از زندگی برادرش پیدا میکرد.وقتی به محوطه خونه جف رسید ,
با وجود نم بارون و سردیِ هوا هردو خونواده بیرون منتظر بودن
روث اولین نفری بود که بعد از پیاده شدن به سمتش اومدروث-مُردیم از نگرانی, صورتت چی شده خدایا
خم شدتاتو ماشین و ببینه
روث-پس لیام کجاست ؟
زاهد منتظر شد تا بقیه هم برسن اینطوری مجبورنبود تک به تک توضیح بده
تریشا با دیدن صورت زین جیغ کوتاهی کشید
ت-خدایا رحم کن چی به سرش اومده
زاهد-یواش مامان خوابه.
جف-نباید زودتر خبری میدادی ؟
زاهد- متاسفم انقدر فکرم درگیر بود که یادم بره
ک-لیام کجاس ؟
زاهد- یکم نصیحتش کردم یکیم خوابوندم زیرگوشش تاب نیاورد گذاشت رفت !
ج-انقد که قُد و یه دندس,کُشتی کج گرفتن؟!
زاهد-چندتا ادم مست افتادن بهم دیگه! وقتی زین زنگ زد با عجله رفتم پیششون
ک-لیام که اهل مست کردن نیست !
زاهد-با زین اهل همه چی میشه!
ت-خدایا ببین صورت قشنگش چیشده
ک-لیام چرا تلفنش وجواب نمیده ؟حالش خوبه ؟
زاهد-حتما تو ماشین جاگذاشته. معلوم که خوبه. برید داخل هوا سرده
یاسر-بهتره ما دیگه بریم
ک- صورت لیامم داغون شده؟
زاهد-زیاد نه!
کارن نگاه معنی داری به تریشا انداخت
ک-بدون ماشینش کجا رفته؟زاهد-اگه جایی برای رفتن نداشته باشه برمیگرده همینجا!
زاهد-روثی تو با ماشین من برو منم ماشین زین و میارم.
بعد از نشستن تو ماشین به صورت زین دقیق شد شکافا زخم کبودی,یه جای این ماجرا مشکوک بود
,یک ربع بعد پلکای زین از ترس کابوسش پرید,
توی خوابش
زاهد داشت لیام و تو وان خفه میکرد.