⚠بخاطر حرفای نامناسب و وجود کمی خشونت ازتون عذر میخوام ⚠
حرکت دست لیام روی گوش و گردنش حسش و چندبرابر میکرد,
به شکل عجیبی این رابطه رو میخواست همین الان,
حتی اگه تریشا سر می رسید هم اهمیتی نمیداد!
شاید رابطه امشبشون میتونست روح نا ارومش و ساکت کنه.
یا احساس تنش و اظطرابش و تقلیل بده .لیام جهت سرش و تغییر داد تا زبونش عمیق تر تو دهن زین فرو بره.
دستش روی قفسه سینه ی زین حرکت می کرد.
با همه ی اون سرو صداها تنها صدایی که تو گوششون تکرار میشد تپش قلب هردو بود .زبونشو بیرون کشید.
چونه ی خیسش و بوسید.
لبهای زین بیشتر ازهروقتی وسوسه کننده بنظر میرسید.
پر سرو صدا لبهای هم و می خوردن.مهم نبود اگه جف یا کارن صدای سکسشون و می شنیدن
با زین هیچی مهم نبود!چسبیده به زین پایین تنشو بهش می مالید.
کمرش و می چرخوند تا حس لذت و به هردوشون منتقل بشه.عطش و حرارت زیادشون ادامه پیدا نکرد.
بدون اینکه متوجه بشن چه اتفاقی در حال وقوعِ,
یقه هاشون کشیده شد ,
وقتی از هم جدا شدن سیلی اول رو گونه ی لیام نشست,
سیلی دوم تو دهن و لبهای زین فرود اومد.حسی شبیه بیدار شدن از خواب عمیق با یه صدای مهیب.
درِ اتاق باخشونت باز شد,
یقه ی زین وگرفت با تمام قدرت به اتاق هلش داد.
نوک پای زین به زمین گره خورد,
قبل از اینکه بتونه خودش و نگه داره تو یه لحظه,باهمه ی وزن روی دستش پیاده شد.صدای ترک خوردن استخونش و میشنید, اخ بلندش به گوش هیچکس نمیرسید.
لیام بیرون اتاق با چشمای متعجب خشکش زده بود.
زمان متوقف شده بود یا اون توان حرکت نداشت؟دست لیام و کشید تو اتاق.
با بسته شدن در ,زانوی زاهد بالا اومد,
جایی بین پاهاش ,
درد طاقت فرسایی تو کل بدنش پیچید,
صورتش جمع شده بود.
با دستش ناحیه ی ضرب دیده رو پوشوند تا شاید از دردش کم کنه.زاهد خم شد, چونه ی زین و تو دستش فشرد
زاهد-مستی ؟زاهد-باتوام میگم مستی ؟
چونش و خشن به چپ و راست تکون میداد
زین-نه ,نه
مشت زاهد گونه ی زین و دردناک کرد.
زاهد- چه غلطی می کردین؟ها؟
فقط صدای نفسای زاهد شنیده میشد,تند و عصبی
لیام شُک زده به زاهد خیره موند.
درست بین لیام و زینی که کف زمین نشسته بود قرار گرفت.
نگاهش بین صورت اون دوتا می چرخید,