روز دومه اردوعه .
و خوب اردو رفتن چندانم بد نیست.
جمع کردن سنگ های خوش رنگ یا فسیل دار هم بد نبود...
با توجه به تمام تجربیاتی که این چند ماه داشتم باید بگم که :
باید خیلی روی خودم کار کنم...
هیچ چیز به اون بدی نیست که همیشه فکر میکردم...
اگر دنیا خوب به کامم نگشته...
طوری نیست...
من فقط الان توی این زمان باید به خودمو اطرافیان و زندگی یه فرصت بدم...
که بفهمم همه چی اونقدرم بد نیست...
.
.
.
.
نامه ی بیست و یکم _______________________
با اینکه هنوزم به این تصور که :
(همه ی ما ادما کارتر یه فیلم تلوزیونی از پیش تعیین شده هستیم ) ایمان دارم...
ولی باید بگم که شاید بهتره تا مدتی از این شادی تراژدیک زندگیم لذت ببرم...
_______________________________________
YOU ARE READING
puppeteer (Taegi)
Fanfictionهمراه با دفترچه یاداشت یونگی که افکار و روان افسردش رو توش لقمه ای یادداشت میکنه پیش میریم و از ذهن یه فرد افسرده سر در میاریم. ×××بخاطر داشتن صحنه های خودکشی ممکنه برای همه ی گروه های سنی و سلیقه ها مناسب نباشه پس رعایت کنید... ____________________...