هنوز قلب اهدایی براش پیدا نشده
از اونجایی که عملش خیلی سخته و بدنش خیلی ضعیفه کسی حاضر به انجام عملش نشده...
و من وقتی اینارو میشنیدم پیش خودم گفتم
کاش میتونستم کمکش کنم
کاش یه جراح حرفه ای بودم...
بهرحال
قرار شد بره و توی خود سئول عمل کنه..
توی یه بیمارستان خصوصی بمونه تا قلب اهدایی براش پیدا شه...
و به نوعی تا زمان عمل از هر فعالیت و استرسی با بستری بودن توی بیمارستان دور باشه .
این یعنی خداحافظی زیر غروب خورشیدش برای منو تهیونگ...
.
.
.
.
.
.
بیست و ششم_______________________
شاید یه برگشت تراژدیک داشته باشه...
کی میدونه ؟
____________________________________
YOU ARE READING
puppeteer (Taegi)
Fanfictionهمراه با دفترچه یاداشت یونگی که افکار و روان افسردش رو توش لقمه ای یادداشت میکنه پیش میریم و از ذهن یه فرد افسرده سر در میاریم. ×××بخاطر داشتن صحنه های خودکشی ممکنه برای همه ی گروه های سنی و سلیقه ها مناسب نباشه پس رعایت کنید... ____________________...