note50

480 143 22
                                    

زمزمه های دوستی تهیونگ و مینیانگ یک عامل تخریب کننده ی اعصابمه...
و خیلی جالب اینجاست که تهیونگ انگار بدش نیومده...
از اون روز
مینیانگ بیشتر میاد جلو
به حدی که اگه جلوش رو نگیریم فردا سر از اغوش تهیونگ و پس فردا باید از توی حلق تهیونگ جمش کنیم.
و شاید اگه اون نگاه گرگ مانند تهیونگ روی اندامش نمیچرخید ، من وجودش رو به ناحیه ی پایین بدنم دایورت میکردم...
و جالب تر...
اون کاغذ شماره ای بود که به تهیونگ داد تا باهاش تماس بگیره...
و خوب...
واتتت د هلللل
تهیونگ بعد از گرفتن کاغذ با اون تیپ هدبند دار و موهای بالا زدش بهش چشمک زد :/
اون لحظه دوست داشتم خنجرمو بردارم و توی چشمش فرو کنم...
و غیر اون قلمبه های بدن مینیانگو از تنش بکنم و صافش کنم...

puppeteer (Taegi)Where stories live. Discover now