خیل خوب..
به مدت یک هفته از مدرسه تعلیق شدم که البته بخاطر پادرمیونی هوسوکشی به دو روز تعلیقی و یک شستن سرویس دستشویی پسرا و تکلیف اضافه کاهش پیدا کرد...
پسر شیطون ما بجای اینکه برای امتحان ریاضی بخونه نقشه دزدی سوال های ریاضی رو ریخته بود
و البته که مشامم تیز تر بود و بهش هشدار دادم... ولی اون خیلی خوب میدونست من به کسی هیچی نمیگم...
اون خوب میدونه که من بهش حس دارم
اون میدونم من به دردسرش نمیندازم...
سر همین به حرفم توجه نکرد...
ولی نمیدونست ، حس من بهش به حدی هسته که وقتی نقشش لو رفت و همدستاش که همون رفیق های شر چند روزش بودن فروختنش.
من تنها کسی باشم و احمق وار مسئولیت دزدی رو قبول کنم....
...اره...
اون لحظه که تقریبا همه منتظر بودند تهیونگ بلند شه و بگه من نقشه رو ریختم جاش من بلند شدم...
.
.
نمیدونم تا کی قراره هی بخاطرش به زندگیم گند بزنم ولی هردفعه میگم این دفعه ، دفعه اخره...
ولی نمیشه ....
من بازم خودمو همون نقطه ی اول پیدا میکنم...
_
_______________________________________
از پارت بعد شیرینی های تهگی بیشتر میشه...
شرط آپ 13 ووت برای هر سه پارت جدید
بلافاصله که ووت ها برسه اپ میکنم...
Love u all ♡♡♡
YOU ARE READING
puppeteer (Taegi)
Fanfictionهمراه با دفترچه یاداشت یونگی که افکار و روان افسردش رو توش لقمه ای یادداشت میکنه پیش میریم و از ذهن یه فرد افسرده سر در میاریم. ×××بخاطر داشتن صحنه های خودکشی ممکنه برای همه ی گروه های سنی و سلیقه ها مناسب نباشه پس رعایت کنید... ____________________...
