note40

471 136 10
                                    

باز شدن چشماش حکم برگشتن روح به زندگی خیلیا بود...
حکم گریه های از سر شوق تهیونگ
حکم اروم شدن چشم ها منتظر به شیشه ی خیلیا...
کل روز رو تهیونگ کنارش بود.
ولی تا موقعیت گیر بیارم حتما میرم پیشش...
کلی حرف نگفته دارم...
.
.
.
.
.
بیست و پنجم_______________________
میخوام منم مثل اون باشم...
___________________________________

puppeteer (Taegi)Where stories live. Discover now