note51

480 143 34
                                    

تلاش مینیانگ برای جلب توجه تهیونگ قابل ستایشه...
ولی هنوز انگار زوج تهگیو نشنیده...
تهیونگ هرچند که هردفعه نخ هایی که مینیانگ بهش میده رو قبول میکنه ولی به طرز اشکاری ازش دوری میکنه..
خوب این قابل فهمه...
تهیونگ فقط ادا در میاره که از دخترا خوشش میاد...
ولی در اصل کلا عشق و عاشقی و محبت به چپشه...
اون شر و شیطونه و البته به طرز حیرت اوری از موقع رفتن جیمین در تلاش برای خودنماییه...
مینیانگ امروز شکلات ساخته ی دستشو اورده بود مدرسه...
و البته که با کلی ناز و عشوه اونا رو به تهیونگ تقدیم کرد...
تهیونگی که جدیدا بیشتر از هروقت دیگه ای رو با بچه های شر مدرسه میگذرونه و مشخص نیست که چی توی اون نورون های مغز جانورش میگذره...
ولی نیاز بود بعد از مدتی خودی نشون بدم...
پس قبل از اینکه تهیونگ جلوی مینیانگ اولین شکلاتو برداره خودمو وسطشون انداختم...
( مینیانگ گفتی خودت درستشون کردی؟ )
نگاه خجالت زده شو بین منو تهیونگ و پسرای شر دورمون چرخوند و به قول خودش دخترونه سرشو بالا پایین کرد.
شکلات رو از دست تهیونگ بیرون کشیدم و چند بار بین انگشت های دستم نگاش کردم...
( هی من اینا رو برای تهیونگ اوپا درست کردم...)
اون لحظه ی توی دلم گفتم...
" خوب نگاه کن تهیونگ "
شکلات رو به ضرب از ناحیه ی درزش روی میز زدم و از شکاف بینش دونه ی قهوه ی نیمه پخته رو در اوردم...
ارم حک شده داخل شکلاتو بهش ب طرفش نشون دادم...
( و میشه بگی چرا ارم کارخونه ی رد داخلشه؟...)
( عوضی پسش بدددههههه...)
نگاه افتخار امیزش رو من ...
حسی رو بهم داد که حتی نگاه با افتخار هوسوکم اینو بهم نمیداد...
ولی برای اولین بار خوشحال نشدم...
چون اون شکلات ها به ظاهر خونگی ، ساخته ی بار قرمزن...
همون باری که مامانم توش کار میکنه...
باری که انواع جرم و جنایت و کثافت کاری توش رخ میده و این شکلات ها به ظاهر ساده با دونه های قهوه ی کامل داخلشون و اون ارم خیلی ظریف داخلش...
مثل یه قرص هوشیاری برای پریدن مستیه شرابیه
که هیچ جا جز اونجا تولید نمیشه...
یه شکلات به ظاهر خونگی ساخته ی بار قرمز
برای از بین بردن حالت های جنون امیز اون شراب...
یه شکلات با دوز بالا...
.
.
...باید مراقبش باشم...
البته که هیچوقت نمیگم اون دونه ی قهوه ی پخته شده وسطش با چی پخته شده :)

puppeteer (Taegi)Where stories live. Discover now