part eleven

1.6K 405 62
                                    


همه چیز درباره تو پر زرق و برق بود.

______________________________________________

نگاهمو بالا بردم و ساختمون بلند با نمای سفید و طلایی رو از نظر گذروندم . چرا همچین فرد پولداری که همچین جایی زندگی میکنه باید سوار اتوبوس بشه ؟!!!

+با کی کار داری مرد جوون ؟

نگاهمو چرخوندم و به مردی که ازم سوال پرسیده بود دادم . از لباسش معلوم بود که نگهبان اون ساختمونه.
با کی کار دارم ؟ من یادم رفته بود اسم پسرو بپرسم :
آم در واقع اسمشو نمیدونم موبایل دوستم پیشش مونده بود آدرس اینجا رو داد تا بیام بگیرمش.

+اوه فهمیدم قبلا هماهنگ شده بود برو داخل طبقه دوازدهم .

_ممنونم آجوشی .بعد از تعظیم کردن وارد ساختمونی شدم که داخلش هم مثل بیرونش مجلل و شیک بود .
زمانی که منتظر بودم آسانسور بیاد زن جوون و زیبایی هم کنارم ایستاد و گهگاهی نگاهی بهم می انداخت که باعث شد فکر کنم که چیزی میخواد .

_آم .. ببخشید  چه کمکی میتونم بهتون کنم؟

لبخند خجالت زده ای زد : اوه نه فقط چهرتون شبیه آیدل ها بود داشتم فکر می کردم که داخل تی وی دیدمتون یا نه !؟

_اوه نه من آیدل نیستم ولی قبول دارم که خیلی هندسامم
تا به حال خیلی ها بهم گفتن. خنده کوتاهی کردم که باعث شد اونم بخنده.

وقتی با هم وارد آسانسور شدیم من کلید دوازدهم رو فشردم . با تعجب نگاهم کرد : دوست جونگکوک هستی؟

_بله؟

+آم پرسیدم چون داری میری طبقه اون !
_نه من نمیشناسمشون فقط موبایل دوستمو پیدا کرده بود اومدم بگیرمش.
+فکر کردم که دوستشی با خودم گفتم بهش بگم مار با هم آشنا کنه. با نا امیدی گفت .
خنده کوتاهی کردم : نه متاسفانه من اصلا اییشون رو نمیشناسم ولی خوشحال میشدم که میتونستم با خانم زیبایی مثل شما آشنا بشم.

با صدای زنگ که نشون دهنده رسیدنمون به طبق دوازدهم بود رو به دختر داخل آسانسور کردم : از هم صحبتی باهات لذت بردم دیگه باید برم .
دستی تکون داد و حرفی زد که چون از آسانسور خارج شده بودم نشنیدم.
جلوی در بزرگ و قهوه ای رنگ ایستادم . دست خیس از عرقمو به شلوارم مالیدم و زنگ رو فشردم.
دو دقیقه بعد در باز شد و پسر جوونی جلوی در ایستاد .

_سلام من سوکجینم ادرس ایجارو فرستاده بودی تا بیام. میشه لطفا موبایلو بدین؟
پسر با تعجب نگاهم کرد :سلام ام چند لحظه بیا داخل منتظر باش تا پیداش کنم .

_گمش کردی ؟

+نه فقط خواب بودم الان یادم نمیاد کجا گذاشتمش.

_باشه . همراهش به داخل آپارتمان رفتم . دکور سفید خاکستری شیکی داشت . چطور یه بچه باید انقدر پولدار باشه !

روی مبل مشکی رنگش نشستم و منتظر موندم تا موبایل یونگی رو پیدا کنه.
حدود ده دقیقه زمان برد که از اتاق خارج بشه و به سمتم بیاد : یه نفر به اسم هوبی چند بار زنگ زد ولی حوصله جواب دادن بهش رو نداشتم .
خواستم تشکر کنم و موبایل رو از دستش بگیرم که گوشی یونگی دوباره شروع به زنگ زدن کرد .
با دیدن اسم هوسوک روی اسکرین گوشی رو از دستش گرفتم و تماس رو برقرار کردم به امید این که هوسوک از یونگی خبر داشته باشه.

+الوو یونگی چرا هر چی زنگ میزدم جواب نمیدادی من پشت در خونتون یک ساعته ایستادم ولی جینم خونه نیست در و باز کنه دوتایی کجایید که منو نبردید . خیلی نامردید ما دوستای چند ساله هم.....

_هوسوک چند دقیقه ساکت باش انقدر تند تند حرف زدی نفهمیدم چی گفتی . یونگی هنوز برنگشته خونه ؟

+جین هیونگ تویی ؟ گوشی یونگی دست تو چکار میکنه؟

_منم مثل تو نگرانش شده بودم زنگ زدم یه غریبه جواب داد گفت موبایلشو داخل اتوبوس جا گذاشته اومدم اونو بگیرم ، نمیدونم چی شده سابقه نداشته یونگی بدون هیچ حرفی جایی بره و یا گوشیشو جا بزاره جایی ؟

+یعنی چی چرا غیب شده رفته تو زمین ؟

_نمی دونم  تو برو یه ذره دنبالش بگرد شاید جایی مست کرده .
+باشه. تماس رو قطع کرد .
نگاهمو به پسری که روبه رو ایستاده بود دادم: خیلی ممنون . فقط میشه بگید وقتی دوستمو تو اتوبوس دیدین حالش خوب بود یا نه ؟

+زیاد توجه نکردم ولی خوب بود وقتی خوابیده بود گوشیش افتاد زمین منم خواستم بهش پس بدم ولی اون اول به دستم خیره شد بعد خیلی سریع فرار کرد نمیدونم چرا اینکارو کرد !

به دستش نگاه کرده و بعد فرار کرده! نگاهم از روی صورت پسر روی بازوهای تتو شده و عضله ایش و بعد روی مچ دستش کشیده شد . با دیدن اون  طرح آشنا روی مچ دستش چشم هام گرد شد . بدون توجه به پسر که با تعجب نگاهم میکرد دستشو گرفتم و جلو کشیدم : این ... این طرح رو تتو کردی؟
سعی کرد دستشو عقب بکشه که  فریاد زدم : بهت میگم اینو تتو کردی ؟
+معلوم هست چته دستمو ول کن ، نه تتو نکردم دستمو ول کن و از خونم برو بیرون همین الان .

دستم رو عقب کشیدم و روی صورتم گذاشتم . یونگی اینو دیده بود ، پیوندشون رو احساس کرده بود که فرار کرده بود .

_معذرت میخوام خیلی ممنون که گوشی دوستمو برگردوندی من دیگه میرم . اجازه حرف زدن به پسر خشمگین رو به روم ندادم به سمت در دویدم و خیلی زود از اون خونه و ساختمون دور شدم .

____________________________________________________

های بیبی گرلز 👸

این پارت جدید تقدیم شما 😊 دوست دارم نظراتتون رو تا اینجا درباره فیک بدونم .
سایلنت ریدر های عزیز اگه کامنت بزارید قول میدم که نخورمتون .
طبق هر پارت بعد ۱۶ووت پارت بعدی رو آپ میکنم

بوس به کله هاتون( ˘ ³˘)❤

[look like a Rose]Where stories live. Discover now