twenty eight

1.5K 350 94
                                    


کاش چشم هام توانایی ضبط کردن این اتفاق رو داشتند.

_____________________________________________________

_ازم می خوای مخفیانه باهات رابطه باشم در حالی که حتی اسممو نمی دونی .

دستپاچه تکونی خورد : خب ..... خب من از کجا باید اسمتو می فهمیدم وقتی دائم از دستم فرار می کردی و نمیخواستی باهام حرف بزنی ؟

_اگه بفهمن چی ؟ 

+ هیچکس نمی فهمه بهت قول میدم .

درسته که داشت قول می داد اما ابن قول چیزی از نگرانی من کم نمی کرد . با نگرانی به چشم های مشتاق و بزرگش نگاه کرد ، درست مثل یک چاه پر از ستاره بود.

+حاضری که دوست پسرم باشی ؟ دست هاشو بهم گره زد و نگاهشو به زمین دوخت . 

آیا می تونستم به این چهره مغموم و جذاب نه بگم ؟

قطعا نه.

_اسمم یونگیه ، می تونی یونگ هم صدام کنی .

سرش به سرعت بالا اومد و با چشم های گرد شده نگاهم کرد : این یعنی قبول کردی ؟ آره؟

جواب سوال پر ذوقش رو ندادم ، دستم رو جلو بردم و دستش رو گرفتم .

آستین لباسشو رو بالا زدم و این بار با یک حس متفاوت و بدون ترس  به طرحی که شبیهش روی دست خودم بود نگاه کردم ، روی مچ اون زیبا تر به نظر می رسید .

هنوز به مچش خیره بودم که حس کردم جلو تر اومد و مچ دستم رو گرفت ، سرمو بالا آوردم به صورتش نگاه کردم  ، گونه هاش کمی صورتی شده بود و چشم هاش در حال خندیدن بودند .

با گرمایی که داخل دستم پخش شد نگاهم رو از روی صورت خوشحال گرفتم و به دست هامون دادم ، انگشت هامون بهم گره خورده بود و مچ هامو بهم چسبیده بود نشانمون دقیقا روی هم قرار گرفته بود .

+دوست دارم با هم تمام چیز هایی که زوج ها تجربه می کنند رو تجربه کنیم ، با هم بخندیم ، گریه کنیم ، دعوا کنیم ، از وجود هم لذت ببریم .

سرش رو روی شونه ام گذاشت و زمزمه کرد . دستشو فشردم : بیا آروم آروم پیش بریم .

احساس قشنگی بود که قلبم بعد از مدت ها با گرما       می تپید .

____________________________________________________

قلبتون گرم شد ؟

😍😍😱🙌🙌

[look like a Rose]Where stories live. Discover now